English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (2 milliseconds)
English Persian
synchronous communication ارتباط همزمان
Search result with all words
binary synchronous communication ارتباطات همزمان دودویی
Other Matches
synchronous حرف ارسالی با DTE برای اطمینان از همانی صحیح وقتی هیچ حرف دیگر ارسال نشده است
synchronous حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
synchronous شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
synchronous سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
synchronous همگام
synchronous ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
synchronous آنچه همان با دیگری اجرا شود.
synchronous فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
synchronous . شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
synchronous پروتکل ارسال داده که در lsnal معماری شبکه سیستم IBM استفاده میشود و نحوه ارسال داده سنکرون را بیان میکند
synchronous هم زمان
synchronous همگاه واقع شونده بطور هم زمان
synchronous همزمان
synchronous سنکرون
synchronous هماهنگ
synchronous سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
synchronous کامپیوتری که در آن هر عمل در هنگام ورود پاس ساعت انجام میشود
synchronous computer کامپیوتر همگام
self synchronous devices دستگاههای همگرد
synchronous circuit مدار همگام
synchronous alternator مولد جریان متناوب سنکرون
synchronous admittance گذرایی همزمان
synchronous system سیستم همگام
synchronous computer کامپیوترهمزمان
synchronous condenser خازن همزمان
synchronous multiplexor تسهیم کننده همگام
synchronous operation عمل همگام
synchronous operation عملیات همزمان
synchronous reactance راکتانس همزمان
synchronous sight دوربین نافم سیستم پرتاب بمب
synchronous speed سرعت همزمان
synchronous telegraphy تلگراف همزمان
synchronous timer تایمر سنکرون
synchronous transmission مخابره همگام
synchronous transmission انتقال همزمان
synchronous transmission مخابره همزمان
synchronous vibrator لرزه گر همزمان
synchronous network شبکه همزمان
synchronous device دستگاه همزمان
synchronous converter تبدیلگر دو جانبه
synchronous generator مولد همزمان
synchronous generator ژنراتور سنکرون
synchronous impedance ناگذرایی همزمان
synchronous machine ماشین همگام
synchronous machine ماشین همزمان
synchronous material ماده مصنوعی
synchronous motor موتور همزمان
synchronous motor موتور سنکرون
synchronous device دستگاه همگام
three phase synchronous motor موتور سنکرون سه فاز
synchronous phase advance خازن همزمان
synchronous data link control کنترل پیوند دادهای همگام
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
inductor type synchronous generator ژنراتور مولدسنکرون نوع اندوکتور
inductor type synchronous generator توربوژنراتور
communication وسیله الکترونیکی که ارسال داده و router مسیر را کنترل میکند
communication اطلاع
communication مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
communication ماهواره
communication فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
communication کامپیوتر همراه با کارت مودم یا فکس که به کاربران شبکه در استفاده از مودم حق اشتراک میدهد
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
communication مخابره
communication اخبار
communication ارتباطات مواصلات
communication ابلاغ
communication نقل وانتقال
communication رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
communication ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
communication نرم افزاری که به کاربر اجازه کنترل مودم و استفاده ازسرویس online میدهد
communication وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
communication وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
communication سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
communication اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
communication مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
communication مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
communication کامپیوتری که ارسال داده در شبکه را کنترل میکند
communication مراوده وسایل ارتباطی
communication پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
communication پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند.
communication ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
communication ابلاغیه
communication ارتباط
communication عبور اطلاعات
communication ارتباطات
communication مکاتبه
communication ارتباط و مخابرات
communication مخابرات
background communication ارتباط پس زمینه
communication channel کانل ارتباطی
communication channel مجرای ارتباطی
communication center مرکزارتباطات
communication center مرکز مخابرات
communication cable کابل ارتباطی
communication cable کابل جریان ضعیف
communication and electronics رسته مخابرات و الکترونیک
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
wire communication ارتباط با سیم
network communication ارتباطشبکهای
communication tunnel تونلمرتبطکننده
communication set دستگاهارتباط
communication devices ماشینمرتبط
communication antenna آنتنمرتبط
visual communication مخابره بصری
visual communication ارتباط بصری
telephone communication ارتباط تلفنی
tele communication ارتباط دور برد
tele communication مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
communication of punishment ابلاغ مجازات
communication technician تکنیسین مخابرات
communication cord کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
communication channel کانال ارتباطی
communication engineer مهندس مخابرات
communication of punishment ابلاغ تنبیه
communication protocol پروتکل ارتباطی
communication receiver گیرنده مخابرات
communication satellite ماهواره مخابراتی
communication satellite اقمارمخابراتی
communication security تامین مخابراتی
communication security برقراری تامین مخابراتی
communication signal سیگنال مخابراتی
communication system نظام ارتباطی
communication deception گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
communication theory نظریه ارتباطات
communication network شبکه ارتباطی
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
communication network شبکه مخابراتی
communication engineering مهندسی مخابرات
communication engineering تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
communication interface میانجی ارتباطی
communication line خط مخابراتی
communication line خط ارتباطی
communication link پیوند ارتباطی
communication link تسلسل مخابراتی
communication device دستگاه ارتباطی
communication link اتثال ارتباطی
communication network شبکه ارتباط
communication theory نظریه ارتباط
communication theory تئوری مخابرات
lines of communication خطوط مواصلاتی
mass communication ارتباط جمعی
one sided communication ارتباط یکسویه
privileged communication مدارک محرمانه
privileged communication مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
communication cover پوشش مخابراتی
routes of communication مسیرهای ارتباطی
routes of communication کانالهای ارتباطی
communication link رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communication circuit مدار ارتباطی
communication chief رئیس مخابرات یکان
communication chief رئیس ارتباطات
communication channels وسایل ارتباطی
communication channels طرق مواصلاتی
data communication مخابره داده ها
communication zone منطقه مواصلات
communication deception فریب مخابراتی
data communication ارتباط دادهای
electric communication مخابرات
data communication انتقال اطلاعات
data communication ارتباط داده ها
data communication داد وستداطلاعات
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication standing instructions دستورات ثابت مخابراتی
communication relay ship ناو تقویتی مخابراتی
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
combined communication board هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
communication control character کاراکتر کنترل ارتباطی
communication operation instructions (co دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
data communication system سیستم ارتباطات داده
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
high class communication set دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com