English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
English Persian
synchronous reactance راکتانس همزمان
Other Matches
reactance واکنش
reactance واکنش برق
reactance مقاومت واکنشی
reactance مقاومت القایی یاخازنی
reactance راکتانس
reactance مقاومت فاهری خازنها
reactance مقاومت کور
reactance factor ضریب راکتانس
asynchronous reactance راکتانس ناهمزمان
reactance tube لامپ راکتانس
net reactance راکتانس خالص
magnetic reactance مقاومت کور القایی
line reactance راکتانس خط
input reactance راکتانس اولیه
input reactance مقاومت کور اولیه
capacitive reactance راکتانس خازنی
capacitive reactance مقاومت خازنی
condensive reactance راکتانس خازن
capacitive reactance راکتانس فرفیتی
cyclic reactance راکتانس حلقهای
electrode reactance راکتانس الکترد
inductive reactance راکتانس القایی
inductive reactance راکتانس سلفی
inductive reactance مقاومت القائی
inductive reactance اندوکتانس مقاومت کور القائی
synchronous حرف ارسالی با DTE برای اطمینان از همانی صحیح وقتی هیچ حرف دیگر ارسال نشده است
synchronous فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
synchronous . شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
synchronous پروتکل ارسال داده که در lsnal معماری شبکه سیستم IBM استفاده میشود و نحوه ارسال داده سنکرون را بیان میکند
synchronous حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
synchronous شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
synchronous سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
synchronous ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
synchronous آنچه همان با دیگری اجرا شود.
synchronous کامپیوتری که در آن هر عمل در هنگام ورود پاس ساعت انجام میشود
synchronous سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
synchronous همگام
synchronous هم زمان
synchronous همگاه واقع شونده بطور هم زمان
synchronous همزمان
synchronous هماهنگ
synchronous سنکرون
synchronous operation عملیات همزمان
synchronous operation عمل همگام
synchronous network شبکه همزمان
synchronous multiplexor تسهیم کننده همگام
synchronous motor موتور سنکرون
synchronous motor موتور همزمان
synchronous material ماده مصنوعی
synchronous machine ماشین همزمان
synchronous timer تایمر سنکرون
synchronous sight دوربین نافم سیستم پرتاب بمب
synchronous vibrator لرزه گر همزمان
synchronous transmission مخابره همزمان
synchronous transmission انتقال همزمان
synchronous transmission مخابره همگام
synchronous telegraphy تلگراف همزمان
synchronous system سیستم همگام
synchronous speed سرعت همزمان
synchronous machine ماشین همگام
synchronous impedance ناگذرایی همزمان
self synchronous devices دستگاههای همگرد
synchronous admittance گذرایی همزمان
synchronous alternator مولد جریان متناوب سنکرون
synchronous circuit مدار همگام
synchronous communication ارتباط همزمان
synchronous computer کامپیوتر همگام
synchronous computer کامپیوترهمزمان
synchronous condenser خازن همزمان
synchronous generator ژنراتور سنکرون
synchronous converter تبدیلگر دو جانبه
synchronous generator مولد همزمان
synchronous device دستگاه همگام
synchronous device دستگاه همزمان
binary synchronous communication ارتباطات همزمان دودویی
synchronous phase advance خازن همزمان
three phase synchronous motor موتور سنکرون سه فاز
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
synchronous data link control کنترل پیوند دادهای همگام
inductor type synchronous generator توربوژنراتور
inductor type synchronous generator ژنراتور مولدسنکرون نوع اندوکتور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com