English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
table of allowance جدول سهمیه مجاز
Search result with all words
common table of allowance جداول سهمیه عمومی
consolidated table of allowance جدول سهمیه عمومی
consolidated table of allowance جدول سهمیه مشترک
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . با مشت کوبیدن روی میز
allowance اعطاء
allowance پاداش
allowance تخفیف مقرری
allowance فوق العاده
allowance تخفیف وزن بار اسب
allowance اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowance اجازه دادن
allowance مددمعاش
allowance فوق العاده و هزینهء سفر
allowance جیره حق معاش
allowance جیره دادن فوق العاده دادن
allowance کمک هزینه
allowance مقرری مستمری
allowance میزان مجاز
allowance سهمیه
allowance مزایا
basic allowance سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
mobility allowance پولیکهدولتبهافرادمعلولمیدهد
seam allowance اختلافدرز
yearly allowance مقرری سالیانه
victualling allowance جیره روزانه
family allowance مدد معاش
family allowance معاش اولاد حق اولاد
field allowance فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
basic allowance شارژ انبار
cashier's allowance کسر صندوق
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
authorized allowance مزایا مزایای قانونی
authorized allowance حق
authorized allowance سهمیه مجاز
quarters allowance حق مسکن
allowance method روش ایجاد ذخیره
allowance for depreciation ذخیره استهلاک
allowance for anticipated سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
allowance for anticipated losses stock
bat allowance فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
monthly allowance ماهیانه
fitting allowance کاملا" اندازه
weekly allowance هفتگی
serverance allowance حق بدی هوا
delay allowance زمان تقسیم
machining allowance تراش خور
monthly allowance مقر ری ماهیانه
quantity allowance تخفیف کلی
quantity allowance تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
ration allowance حق جیره
ration allowance حق معاش
ration allowance پول جیره
subsistence allowance معاش
serverance allowance حق پوشاک برای سختی هوا
subsistence allowance مد د
to make allowance منظور کردن
fitting allowance فوق العاده مناسب
travel allowance فوق العاده سفر هزینه سفر
travel allowance خرج سفر
to make allowance در نظر گرفتن
basic allowance for quarters حق مسکن
authorized allowance supplies سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies سهمیه مجاز اماد
basic allowance for subsistence جیره نقدی
basic allowance for subsistence حق معاش
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
dailgy food allowance جیره غذایی روزانه
dailgy food allowance جیره روزانه
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
table look up مراجعه به جدول
the f. of a table باید
the f. of a table بطوریکه
get table بدست اوردنی
two way table جدول دو سویی
inner table میزداخلی
table look up جستجوی جدول
look up table جدول مراجعهای
get table دست یافتنی
table saw تابلونمایشگر
table فهرست
table مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table به صورت جدول دراوردن
table طرح کردن
table از دستور خارج کردن
table در فهرست نوشتن
table به جدولی انتقال دادن
table لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table لیست
table لوح جدول
table خوان
table لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table سفره
table لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table میزبازی
under the table <idiom> زیرمیزی
table روی میز گذاشتن
table میز
table کوهمیز
table مطرح کردن
Could we have a table outside? آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table جدول
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table تو گذاردن
table معوق گذاردن
tide table نمودار جزر ومد یاکشند
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table of authorities جدول اولیا امور
table of distribution جدول توزیع
tier table میز کوچک
table set وسیله رومیزی
table set دستگاه میزی
table spoon قاشق سوپ خوری
table spoonful قاشق سوپخوری
table of organization جدول سازمان
table of equipment جدول ساز و برگ
table of distribution جدول تقسیم اماد
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
table point جدول امتیازها
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
table beet چغندر
symbol table جدول نمادها جدول نمادی
symbol table جدول علامت
symbol table جدول نمادها
swivel table میز نوسان دار
multiplication table جدول ضرب [ریاضی]
state table جدول حالات
spelling table جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
earth-table رج بنا
symbolic table جدول علائم
table telephone تلفن رومیزی
table linen رومیزی
tilting table میز نوسان دار
table linen دستمال سفره
table land زمین هموار
table mixer توپتنیسرویمیز
table instrument وسیله رومیزی
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table comparator مقایسه کننده نوارها
table waters ابهای معدنی سر سفره
table water سفره اب زیر زمینی
table ware لوازم میز یا سفره
table utility برنامه کمکی جدولی
table lamp لامپ استاندارد
wait table <idiom> سرو کردن غذا
dinner table میزغذاخوری
dining table میزغذاخوری
bargaining table جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
table carpet فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
altar-table میز مقدس در کلیسا
basement-table [پی را روی زمین ساختن]
communion-table [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
table extension صفحهانقراض
table cut تراشتختهای
printer table میزچاپگر
outer table تختهخارجی
league table جدوللیگ
the leg of the table پایه میز
lay the table چیدن میز
Could we have a table on the terrace? آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Lift up the table. سرمیز رابلند کن
Could we have a table in the corner? آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
trestle table میز سهپایه
table manners روشغذاخوردنفردی
pin-table صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
truth table جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
negotiating table جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
feed table صفحهعلوفه
extending table میزبازشو
computer table میزکامپیوتر
truth table جدول درستی
trivet table میز سه پایه
transfer table میز انتقال
training table میز ناهارخوری در اردو
to rap on the table دست یا چیز دیگری روی زمین
truth table در جبر بولی
to lay on the table بوقت دیگر موکول کردن
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
time table جدول زمان بندی
time table جدول زمانی
tide table جگول جزر و مد
truth table جدول صحت
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
truth table دو مقدار
where is my place at the table جای من در سر میز کجاست
virtual table جدول مجازی
vigenere table جدول رمز وی گنر
type table نوع جدول تیر
type table نوع جدول سازمان
turn table سینی گردش درسمت
turn table میز سمت
turn table میز چرخش
truth table جدول درستی جذول صحت
truth table روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
tide table جدول کشند
frequency table جدول بسامد
earth table سنگ رگی
drip table میز چکانش
drilling table میز مته کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com