English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
table-locking clamp گیرهقفلصفحه
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . با مشت کوبیدن روی میز
locking قفل شدنی
locking قفل
locking قفل شدگی
self locking قفل شونده بطور خود کار
wire locking بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
locking screw پیچ پشت گیر
locking pin پین مسدودکننده
locking mechanism مسدودکنندگی
locking bolt پیچ مسدودکننده
locking action اثر سدکنندگی
locking wire سیم ایمنی
locking a disk قفل کردن یک دیسک
locking wire سیم بست
locking ring حلقهقفلکننده
locking lever سطحقفل
locking device ابزار
locking button دکمهقفل
file locking قفل کردن فایل
safety locking devices قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
safety locking device قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
screw locking nut مهرهقفلپیچ
blade locking bolt توپکقفللبه
levelling head locking knob دکمهقفلسرترازیاب
clamp بیرون کشیدن
clamp در قید گذاشتن ترمینال
clamp چفت
clamp مهار گیره عقربک
clamp بست کامل
clamp بندزدن فشار دادن
clamp مهار کردن
clamp قید
clamp با قید ومنگنه محکم بستن
clamp باگیره نگاهداشتن
clamp انبرک
clamp بند
clamp محکم کردن
G-clamp انبرک جی شکل
clamp گیره
c clamp گیره
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
clamp down چفت کردن
clamp بست
come along clamp بست کابل
clamp down راداس کشیدن
clamp coupling قید و بست
clamp bolt پیچ بست
clamp bolt پیچ ترمینال
clamp holder گیره بند
needle clamp گیرهسوزن
chain clamp گیره زنجیری
carpenter's clamp پیچ دستی
cable clamp بست کابل
cabinet clamp گیره قفسه
battery clamp ترمینالهای باطری
end clamp طاقچه
paper clamp گیرهورقه
magnetic clamp گیره مغناطیسی
pinch clamp گیره قیدی
hose clamp بست لوله لاستیکی
ground clamp گیره سیم زمین
azimuth clamp دکمهقوس
scaffold clamp گیره چوب بست
scaffold clamp بست چوب بست
parallel clamp گیره پیچی موازی
screw clamp گیره پیچی
adjustable clamp گیره قابل تنظیم
altitude clamp گیرهتنظیمارتفاع
support clamp تیر یک طرف گیردار
horizontal clamp گیرهافقی
float clamp گیرهشناور
earth clamp گیرهحفرزمین
clamp spotlight گیرهچراغمطالعه
clamp lever سطحگیره
clamp binder صاحفبند
pole post clamp ترمینال
clamp base vise گیره با فکهای موازی
clamp anf rake مانور برای کنترل گوی درمواجه
needle clamp screw پیچنگهدارندهسوزن
upper sphere clamp گیرهبالاییگوی
lower sphere clamp گیرهپایینیگوی
inner table میزداخلی
table saw تابلونمایشگر
table مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
get table بدست اوردنی
get table دست یافتنی
two way table جدول دو سویی
table look up مراجعه به جدول
table look up جستجوی جدول
the f. of a table بطوریکه
look up table جدول مراجعهای
the f. of a table باید
table لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table طرح کردن
table لیست
table لوح جدول
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table به صورت جدول دراوردن
table مطرح کردن
table کوهمیز
table در فهرست نوشتن
table روی میز گذاشتن
table معوق گذاردن
table فهرست
table تو گذاردن
table میزبازی
table به جدولی انتقال دادن
table خوان
table سفره
Could we have a table outside? آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table از دستور خارج کردن
table میز
table جدول
under the table <idiom> زیرمیزی
time table جدول زمانی
tide table جگول جزر و مد
tide table جدول کشند
tide table نمودار جزر ومد یاکشند
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
tier table میز کوچک
table instrument وسیله رومیزی
table comparator مقایسه کننده نوارها
time table جدول زمان بندی
truth table جدول صحت
table telephone تلفن رومیزی
table tomb گورصندوقی وتخت
table utility برنامه کمکی جدولی
table ware لوازم میز یا سفره
table water سفره اب زیر زمینی
table waters ابهای معدنی سر سفره
multiplication table جدول ضرب [ریاضی]
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
table spoonful قاشق سوپخوری
table land زمین هموار
table of organization جدول سازمان
table linen دستمال سفره
table of equipment جدول ساز و برگ
table of distribution جدول تقسیم اماد
table of distribution جدول توزیع
table linen رومیزی
table of allowance جدول سهمیه مجاز
table lamp لامپ استاندارد
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table beet چغندر
table spoon قاشق سوپ خوری
table set دستگاه میزی
table set وسیله رومیزی
table point جدول امتیازها
table of authorities جدول اولیا امور
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
league table جدوللیگ
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Could we have a table in the corner? آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
truth table جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
lay the table چیدن میز
the leg of the table پایه میز
table carpet فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
altar-table میز مقدس در کلیسا
basement-table [پی را روی زمین ساختن]
outer table تختهخارجی
wait table <idiom> سرو کردن غذا
dinner table میزغذاخوری
dining table میزغذاخوری
bargaining table جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
negotiating table جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
pin-table صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
table manners روشغذاخوردنفردی
table mixer توپتنیسرویمیز
table extension صفحهانقراض
trestle table میز سهپایه
Lift up the table. سرمیز رابلند کن
printer table میزچاپگر
feed table صفحهعلوفه
extending table میزبازشو
truth table جدول درستی جذول صحت
truth table روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
truth table در جبر بولی
truth table دو مقدار
Could we have a table on the terrace? آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
truth table جدول درستی
trivet table میز سه پایه
transfer table میز انتقال
training table میز ناهارخوری در اردو
to rap on the table دست یا چیز دیگری روی زمین
turn table میز چرخش
turn table میز سمت
communion-table [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
computer table میزکامپیوتر
earth-table رج بنا
table cut تراشتختهای
where is my place at the table جای من در سر میز کجاست
virtual table جدول مجازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com