English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
tail race کانال هدایت اب از توربین به خارج
Other Matches
tail to tail polymer بسپار دم به دم
race قوم
race طایفه
race نسل تبار
race course میدان مسابقه
race نژاد
race مسابقه دادن بسرعت رفتن
race دویدن
race ریل لغزنده
race اسب دوانی
race وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race قاب
race جدار
race نهر
race جوی
race ابراهه
race سینی لغزنده
race سرسره ریل
race دوران مسیر
race دور
race گردش
race مسابقه
race طبق ه
race طوقه لغزنده
race مسابقه سرعت
front race پیشتازی
race walking مسابقه راهپیمایی
foot race مسابقه راهپیمایی
harness race مسابقه ارابه رانی
flat race مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
obstacle race مسابقه دو با پرش موانع
point race مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
post race مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
he has run his race دوره
he has run his race خودراپیموده
mill race جوی اسیاب
master race نژاد برتر
maiden race مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
hurdle race اسب دوانی با پرش از موانع
mill race اب اسیاب
match race مسابقه دو بین دو نفر
horse race مسابقه اسب دوانی
head race کانال هذایت اب به توربین
head race تنوره اسیاب
he has run his race است
produce race مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
race card برنامه اسب دوانی
race condition حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
row a race مسابقه کرجی رانی دادن
human race بشریت
to run a race در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to ride a race در اسب دوانی شرکت کردن
tide race جذر و مد سریع اب دریا
the white race نژادابیض
the white race نژادسفید
the hu man race نوع بشر
the hu man race نژادانسان
to time a race وقت مسابقهای را نگاه داشتن
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
selling race مسابقه فروش اسب
race glass دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
race ring سینی دوار
race ring طوقه سرسرهای
race ring رینگ و پایه مسلسل
to row a race در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
race ring رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
relay race دو امدادی
road race دو ماراتون
selling race مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
the black race نژاد سیاه
arms race مسابقه تسلیحاتی
rat race عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
drag race مسابقه اتومبیلرانی سرعت
nursey race مسابقه اسبهای 2 ساله
conditional race مسابقه مشروط با ارابه
claiming race مسابقه اسبهای هم قیمت
the human race بشریت
the human race نوع بشر
bearing race جدار یاتاقان
race horse اسب مسابقه
rat race <idiom> رها کردن ،تنها گذاشتن
endurance race مسابقه اتومبیلرانی استقامت
race meeting برگزاریچنددورمسابقهاسبدوانیدریکدورمسابقه
endurance race مسابقه استقامت
race relations روشیکهافراددرمسابقهبایکدیگررابطهدارند
figure race مسابقه اتومبیلرانی درمسیری بشکل 8 لاتین
A hurdle race . مسابقه دو با مانع
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
to poach a start in race بدون حق در مسابقه دوازدیگران جلو زدن
weight for age race مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
Adegenerate ( decadent ) race . نژاد فاسد
Slow but sure wins the race. <proverb> پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
currency depreciation race تجدید نظر در قیمت پول جاری
to poach a start in race نا بهنگام پیش افتادن
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
currency depreciation race تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
tail قسمت عقب اسکی
tail قسمت عقبی تخته موج
tail واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail away کم شدن
tail کد کنترل برای ارسال سیگنال در انتهای پیام
tail away ول شدن
tail داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tail away عقب افتادن
tail دم یک لولا
tail ته
tail on کشیدن طناب
tail تعقیب کردن
tail دم
tail on طناب را بکشید
tail دنباله
tail-off کاهشتدریجیدرارزش
tail عقب
tail دامنه
slow and steady wins the race اسب تازی دوتک روبشتاب شتراهسته میرودشب وروز
To win the match(race,contest). مسابقه رابردن
tail wind باد دم
tail rotor رتور دم
tail wind بادوزان درعقب هواپیما
to tail to the tide باجزرومد حرکت کردن
under tail covert زیردم نهان
tail skid قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
to turn tail گریختن
to turn tail پشت کردن
turn tail گریختن
beaver tail نوعی کاشی
cable tail انتهای سیم
tail between one's legs <idiom> احساس شرمندگی
turn tail <idiom> فرار از خطر یا مشکل
tail edge نوکلبه
tail feather پردم
tail of helix لایهبیرونی
tail pole کابلخارجی
tail comb شانهدم دار
tail assembly قسمتهایدم
T-tail unit بخشدم تیشکل
turn tail پشت کردن
vertical tail دم قائم
shirt-tail بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
shirt-tail ته پیراهن
shirt-tail اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tail قوم و خویش دور
head or tail شیر یا خط
shirt-tail خویشاوند دور
to tail in a timber یک سرتیری رادرتوی دیوارقراردادن
tail lights چراغ عقب ماشین
fan tail کبوتر چتری
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
fee tail برسد
fee tail تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
fish tail مانند دم ماهی
heir in tail وارث دارایی حبس شده
land tail بنه زمینی
mare's tail هپوریس رسمی
rat tail دم موشی
rat's tail یکجور سوهان کوچک گرد
land tail باقیمانده زمینی یکان
sea tail دنباله دریایی یکانهای هوارو
fan tail دم چتری
dragons tail نقطه اعتدال خریفی
boat tail پاشنه قایق
boat tail دم قایق
butterfly tail دم پروانهای
vee tail دم پروانهای
cat tail پته لویی
cats tail پته لویی
tail light چراغ عقب ماشین
cotton tail خرگوش امریکایی
cow's tail دم گاوی
cow's tail انتهای طناب
draggle tail زن شلخته
draggle tail دارای دامن کثیف والوده
sea tail بنه دریایی یکانهای هواروکه با کشتی حمل میشود
tail cone دنباله مخروطی
tail drain نهرچه ابهای مازاد
tail male اسب نر از اجداد اسب مسابقه
tail load بار دم
tail pipe لوله اگزوز
tail fin تیغه دم
tail end قسمت انتهایی
tail end قسمت نهایی انتها
tail end دنباله
tail escape نهر تخلیه انتهائی
tail female مادیان از اجداد اسب مسابقه
tail fin باله دم ماهی
tail lamp چراغ عقب اتومبیل
tail group مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
tail piece سیم گر
tail drain نهر زهکش
tail block قرقره طناب دار
tail block قلاب عقب هواپیما
tail boom پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
tail clusters ابگیرهای مجتمع
tail planes سطوح دم
tail gates دریچههای قسمت انتهائی سد
tail piece زه گیر ارایش ته فصل
tail coat جامه دامن گرد که پشت ان ماننداست به دم
A cow without horns and tail. <proverb> گاو بى شاخ و دم .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com