English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
Other Matches
talking-to سرزنش رسمی
he kept on talking زد
Not to know what one is talking about. از موضوع ( مرحله )پرت بودن
talking to سرزنش رسمی
talking to نصیحت توبیخ
talking to اخطار
talking to تنبیه
he kept on talking هی حرف
talking-to نصیحت توبیخ
talking-to اخطار
talking-to تنبیه
talking سخنگو
talking of ... حال که صحبت از...... بمیان امد
he was talking about me درخصوص من صحبت می کرد
What's it [all] about? [ What are you talking about?] موضوع چه است؟ [از چه چیزی حرف می زنی؟]
it is of no use talking سخن گفتن سودی ندارد
But no one was ever talking about that! اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
now you're talking این شدحرف حسابی
he kept on talking همچنان سخن میگفت
he kept on talking هی سخن
he kept on talking گفت
We were just talking about you. الان داشتیم حرف تورامی زدیم
he was talking at him بدرمیگفت که دیواربشنود
talking ناطق
sleep talking خواب گفتاری
talking machine گرامافون
smooth-talking مطمئنومتقاعدکننده
The professor knows what he is talking about. استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
She was talking to (with ) a friend . داشت با دوستش صحبت می کرد
They were talking in Spanish . بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
Talking of Europe ,please allow me … حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
Please face me when I'm talking to you. لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
stock talking سیاهه برداری از موجودی
talking computer کامپیوتر سخنگو
talking points نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
talking point نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
talking books صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
talking is not permitted سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
Stop talking! <idiom> ساکت باش!
talking machine دستگاه ضبط صوت
They were stI'll talking away at midnight. تا نیمه شب یک بند صحبت می کرد ند
Now you are talking. That makes sense. حالااین شد یک حرف حسابی
book value ارزش ثبت شده در دفتر
your book کتابتان
your book کتاب شما
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
book value بهای دفتری
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book one جلد نخستین
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
book value ارزش دفتری
very many book کتابهای خیلی زیاد
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
with out book برون سند کتابی ازبر
here is my book اینست کتاب من
here is my book کتاب من اینها
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
by the book کتابی
by the book ازروی کتاب
book one کتاب نخست
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
book فصل یاقسمتی از کتاب
that book ان کتاب
that is my book کتاب من است
that is my book این
book بداخلاق
that book این کتاب
book ثبت کردن
book دفتر
book شماره بازیگرخطاکار
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book رزرو کردن توقیف کردن
book کتاب
book مجلد دفتر
to book something چیزی را سفارش دادن
book درکتاب یادفترثبت کردن
to book something چیزی را رزرو کردن
this book is yours این کتاب مال شما ست
the book is out of p کتاب تمام شده است
the a of a book خوانندگان کتابی
book plate برچسب کتاب
comic book کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
comic book کتاب کاریکاتور
book plates برچسب کتاب
woman of the book کتابیه
word book کتاب لغت
year book سالنامه
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
to bring to book حساب پس گرفتن
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
time book دفتر ثبت ساعات کار
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
to consult a book سرکتاب باز کردن
to consult a book از کتاب فال گرفتن
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
text book رساله
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
tou book لباس تکواندو
the book is my property کتاب مال من است
waste book دفتر باطله
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
the book is print کتاب زیر چاپ است
to bring to book بازخواست کردن از
the book is print کتاب برای فروش موجودایت
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
white book کتاب سفید
thank tou for that book متشکرم
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
book token کارتخریدکتاب
book keeping حسابداری [حسابداری]
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
blank book کتابچه
when reading a book در حال خواندن کتابی
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
word book واژه نامه
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
book a seat جا رزرو کردن
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
word book دیکشنری
word book لغت نامه
word book فرهنگ لغات
word book قاموس
word book کتاب لغت
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
address book دفترچه تلفن
spine of the book تیرهپشتیکتاب
bound book کتابپربرگ
book of matches جعبهکبریت
book ends کتابنگهدار
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
telephone book راهنمای تلفن
telephone book دفتر تلفن
phone book دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book کتاب راهنمای تلفن
log book رخداد نامه
log book رخداد نگاشت
code book کتابرمزگشا
cookery book کتابآشپزی
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book. کتابی را جلد کردن
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book کتابقانون
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book کتابمرجع
phrase book لغتنامهمسافرت
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
guest book دفترچهمیهمانها
exercise book کتابتمرین
log book دفتر رخدادهای روزانه
herd book نسب نامه حیوانی
cheque book دفترچه چک
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
bring to book بازخواست کردن از
book review مقاله درباره کتاب
book review انتقاد از کتاب
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings کتاب پادشاهان
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms مزامیر داود
book of psalms زبور حضرت داود
book of psalms زبور داود
cheque book دسته چک
class book کتاب کلاسی
herd book نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
he stole my book کتابم را دزدیدند
he presented me with a book کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book دفتریادداشت سوابق توپ
gun book دفترچه خدمت توپ
guide book راهنمای مسافران
guide book کتاب راهنما
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book قوطی مگس ساختگی
bill book دفتر بروات
day book دفتر روزنامه
copy book دفتر کپیه
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
book of proverbs کتاب امثال حضرت سلیمان
book of account دفترحساب
blank book دفترسفید
black book کتاب سیاه
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
bell book دفتر ثبت دستورات موتور
bell book دفتر موتورخانه
account book دفتر حساب
accession book فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com