Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
talking machine
گرامافون
talking machine
دستگاه ضبط صوت
Other Matches
Not to know what one is talking about.
از موضوع ( مرحله )پرت بودن
We were just talking about you.
الان داشتیم حرف تورامی زدیم
talking-to
اخطار
What's it
[all]
about?
[ What are you talking about?]
موضوع چه است؟
[از چه چیزی حرف می زنی؟]
But no one was ever talking about that!
اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
talking to
سرزنش رسمی
talking
ناطق
talking
سخنگو
talking-to
تنبیه
talking-to
نصیحت توبیخ
talking to
تنبیه
talking to
اخطار
talking to
نصیحت توبیخ
talking of ...
حال که صحبت از...... بمیان امد
now you're talking
این شدحرف حسابی
he kept on talking
هی حرف
he kept on talking
هی سخن
he kept on talking
زد
he kept on talking
گفت
he kept on talking
همچنان سخن میگفت
he was talking about me
درخصوص من صحبت می کرد
he was talking at him
بدرمیگفت که دیواربشنود
it is of no use talking
سخن گفتن سودی ندارد
talking-to
سرزنش رسمی
talking points
نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
talking point
نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
Please face me when I'm talking to you.
لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
Stop talking!
<idiom>
ساکت باش!
talking book
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
talking books
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
smooth-talking
مطمئنومتقاعدکننده
talking is not permitted
سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
talking computer
کامپیوتر سخنگو
She was talking to (with ) a friend .
داشت با دوستش صحبت می کرد
They were talking in Spanish .
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
Talking of Europe ,please allow me …
حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
stock talking
سیاهه برداری از موجودی
The professor knows what he is talking about.
استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
sleep talking
خواب گفتاری
Now you are talking. That makes sense.
حالااین شد یک حرف حسابی
They were stI'll talking away at midnight.
تا نیمه شب یک بند صحبت می کرد ند
two way machine
ماشین دو راهه
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
ماشین
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
شیارانداختن روی فلز
machine
براده برداشتن
machine
دستگاه
machine
تراشیدن ماشین
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
بیت اجرا میشود
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
punching machine
ماشین سوراخکن
punching machine
دستگاه منگنه
punching machine
دستگاه پانچ
reaping machine
ماشین درو
machine word
کلمه ماشین
reeling machine
ماشین نخ پیچی
machine translation
ترجمه ماشینی
reeling machine
چرخک
machine welding
جوشکاری ماشینی
printer machine
دستگاه چاپ
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
printer machine
ماشین چاپ
milling machine
دستگاه فرز
milling machine
ماشین فرز
molding machine
دستگاه قالب گیری
mortising machine
دستگاه کام کنی
mowing machine
ماشین علف چینی
mowing machine
علف چین
multi way machine
دستگاه چند راهه
milling machine
ماشین تراش
object machine
ماشین مقصود
open machine
ماشین باز
planer machine
ماشین صفحه تراش
planing machine
ماشین کندگی
machine time
زمان ماشین کاری
machine time
وقت ماشین
machine column
پایه یا ستون دستگاه
machine fault
نقص ماشین
machine foundation
پایه دستگاه
machine frame
چارچوب دستگاه
machine gunner
مسلسل چی
machine independent
مستقل از ماشین
machine instruction
دستورالعمل ماشین
machine intelligence
هوش ماشین
machine interupption
وقفه ماشین
machine fault
عیب ماشین
machine cycle
چرخه ماشین
machine dependent
وابسته ماشین
machine dependent
وابسته به ماشین
machine designer
طراح ماشین
machine down time
زمان توقف ماشین
machine down time
زمان معطلی دستگاه
machine equipment
تجهیزات ماشین
machine error
خطای ماشین
machine language
زبان ماشین
machine oriented
ماشین گرا
machine readable
خواندنی توسط ماشین
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
machine representation
نمایش ماشیی
machine ringing
زنگ ماشینی
machine run
رانش ماشین
machine run
اجرای ماشین
machine operator
متصدی ماشین
machine operator
اپراتور ماشین
machine learning
فراگیری ماشین
machine number
عدد سرعت هواپیما
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil
روغن ماشین
machine operating
عملکرد ماشین
machine operator
کارگردان ماشین
machine operator
اپراتوردستگاه
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
sub-machine gun
تیربار دستی
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
boring machine
دستگاه مته
[ابزار]
rowing machine
ماشینپایی
sub-machine gun
تیربار خودکار
sub-machine guns
مسلسل دستی
sub-machine guns
تیربار دستی
sub-machine guns
تیربار خودکار
accept machine
دستگاه پذیرنده
fax machine
فاکس
fuelling machine
ماشینسوخت
machine hall
راهرویماشین
facsimile (machine)
دستگاه فکس
drilling machine
دریل
[ابزار]
boring machine
دریل
[ابزار]
drilling machine
مته برقی
[ابزار]
boring machine
مته برقی
[ابزار]
drilling machine
دستگاه مته
[ابزار]
fax (machine)
دستگاه فکس
dyeing machine
ماشین رنگرزی
freezing machine
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
sweeper
[machine]
ماشین خاکروب
sanding machine
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
spininning machine
ماشین یا دستگاه ریسندگی
spreading machine
مقسم بتن
sunchronous machine
ماشین سنکرون
swaging machine
حلبی خمکن
synchronous machine
ماشین همگام
synchronous machine
ماشین همزمان
tabulating machine
جدول بند
tabulating machine
جدول نویس
sowing machine
بذر افشان
sowing machine
ماشین تخم کاری
scouring machine
ماشین سایش
scouring machine
ماشین سمباده
seaming machine
ماشین درزگیری
seeding machine
ماشین تخم کاری
sequential machine
ماشین ترتیبی
shaping machine
دستگاه صفحه تراش
smart machine
ماشین هوشیار
snow machine
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
teaching machine
ماشین اموزش
teaching machine
ماشین تدریس
virtual machine
دستگاه مجازی
weighing machine
ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
winding machine
دستگاه سیم پیچی
winnowing machine
ماشین باد افشانی
fruit machine
جک پات
pinball machine
ماشین پینبال
pinball machine
ماشین ساچمه پران
virtual machine
ماشین مجازی
two phase machine
ماشین دو فازه
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
three phase machine
ماشین سه فازه
threshing machine
ماشین غله پوست کنی
threshing machine
ماشین خرمن کوبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com