English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (8 milliseconds)
English Persian
target diving شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
Other Matches
diving غواصی
diving اب اندازی
diving شیرجه رفتن
diving well قسمت عمیق استخر
diving glove دستکشغواصی
diving plane پرهزیردریایی
diving tower برجپرش
clearance diving شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
scuba diving غواصی با وسایل
skin-diving غواصی
skin diving غواصی
decompression diving غواصی در عمق یا زمان معین
diving apparatus تختهپرش
diving board تختهی شیرجه
diving board تخته پرش
diving board دایو
diving rudder 1 hydroplane
diving bell الت غواصی
diving boards دایو
diving boards تختهی شیرجه
diving boards تخته پرش
on target بالای اماج زمان روی هدف
on target روی هدف
known target هدف شناخته شده یا مشخص
known target هدف معلوم
target هدفی که می خواهید به آن برسید
target نشانگاه
target گل
target سیبل
target تخته هدف
target نقطه برداشت یا قرائت
target سپر
target اماج
target هدف گیری کردن
target هدف مشخص
target تیر نشانه
target نشان
target هدف
target هدف فرود هدف شمشیرباز
target سینه حریف
target مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
target کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
target دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
target حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target حد و مرز
target pattern شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
target profit سود مورد نظر
target market بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
target materials مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
target of opportunity هدف ناگهانی
target of opportunity هدف انی
target overlay کالک اماج
target overlay کالک هدفها
target price قیمت موردنظر
target price قیمت مورد نظر
target point تیر نوک تیز
target pattern شکل قرار گرفتن هدف
target grid مختصات هدف
target list لیست اماجها
target list لیست هدفها
target grid شبکه هدف
target echo علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
target folders پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف
target dossiers پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
target dossiers پرونده هدفها
target disk دیسک مقصود
target indications اطلاعات مربوط به هدف
target indicator شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
target indications عناصر هدف
target language زبان هدف
target language زبان مقصود
target profit سود مطلوب
target program برنامه مقصود
target program برنامه هدف
time over target زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
transient target هدف متحرک
transient target هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
triplane target هدف کش زیرابی
To hit the target. بهدف خوردن
target areas ناحیههدف
soft target هدفبدوندفاع
target-oriented <adj.> هدف گرا
target-oriented <adj.> مقصد گرا
target-oriented <adj.> هدف دار
time on target زره
time on target اتش زمان روی هدف
target programm برنامه هدف
target range برد هدف
target range مسافت هدف میدان تیر مشقی
target rifle تفنگ مشقی
target rifle تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
target round یک دور تیراندازی با تیر وکمان
target routine روال هدف
target selector دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
target system سیستم هدفها
target system سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
time on target زمان روی هدف
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
area target هدف منطقهای
lost target تیر خطا
opportunity target هدف ناگهانی
opportunity target هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
pinpoint target هدف نقطهای
pinpoint target هدف دقیق تعیین شده
planned target هدف طرح ریزی شده
planned target اماج طرح ریزی شده هدف پیش بینی شده
point target هدف کوچک
point target اماج نقطهای
record as target اماج را ثبت کنید
record as target ثبت کردن بعنوان هدف
record as target ثبت اماج
scheduled target اماج طبق برنامه
silhouette target ادمک
linear target هدفهای درخط
linear target هدفهای خطی
area target اماج منطقهای
auxiliary target هدف کمکی
auxiliary target نقطه کمکی
crossing target هدف متحرک
crossing target هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target هدفهای متحرک عرضی
demolition target هدف تخریب
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
disappearing target هدف ناپدید شونده
disappearing target هدف غایب شونده هدف ناپایدار
phantom target جعبه بازاوا
fleeting target هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
fresh target هدف جدید
off target hit ضربه بی ارزش شمشیرباز
silhouette target هدف مصنوعی هیولای هدف
target designation روش انتخاب هدف
target audience گروه اجتماعی که هدف تبلیغ هستند
target audience افراد مورد نظر
target behavior رفتار اماج
target computer کامپیوتر هدف
target bow کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
target cap گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
target captain عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
target chart نقشه هدفهای بمباران هوایی
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
target description خصوصیات هدف
target description شرح مشخصات هدف
target description شرح هدف
target designation سیستن انتخاب هدف
target audience جماعت هدف تبلیغات
target arrow تیر مخصوص تیراندازی
silhouette target سایه هدف
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
strategic target هدف مهم نظامی
target allocation واگذاری هدف
target allocation سهمیه بندی هدف
target angle زاویه هدف
target aquisition سیستم هدف یابی
target aquisition سیستم تجسس هدف
target archery مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
target array نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
target array نیمرخ هدف
target area منطقه هدف
target information center مرکز اطلاعات هدف
air target chart نقشه هدفهای هوایی
air target chart نمودارهدفهای هوایی
air target mosaic مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
target approach point اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
The aim [target] is 5 Euros. هدف [کسب] ۵ ایرو است.
target information center مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
aerial target aquisition هدف یابی هوایی
gun target line خط توپ هدف
target detection radar رادارحمایتکنندههدف
target offset methode روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
air target material program برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
His plan miscarried . He missed the target تیرش بخطا رفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com