English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
target pattern شکل قرار گرفتن هدف
target pattern شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
Other Matches
pattern نقشه شکل
pattern بطور نمونه ساختن
pattern گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
pattern نقش ونگار
pattern انگاره نقش
pattern سرمشق
pattern الگوقالب
to pattern out ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
to pattern out نمونه شدن برای
pattern مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
pattern ردیف بندی
pattern نقشه طرح اصابت گلوله ها
pattern تقلیدکردن
pattern همتا بودن
pattern بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
pattern خصوصیات
pattern خصوصیات فردی
pattern طرح
pattern الگو صفات فردی
pattern نقش
pattern انگاره
pattern نقشه ساختن
pattern طرح ساختن
pattern بعنوان الگو بکاربردن
pattern نمونه
pattern شیوه
pattern الگو
fallout pattern نمونه ریزش اتمی
herringbone pattern طرح جناغی
holding pattern کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
movement pattern الگوی حرکتی
fallout pattern شکل ریزش
movement pattern انگاره حرکتی
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
pattern bombing بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
pattern generator مولد تعمیر کار
pattern lady بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
pattern laying مین گذاری مدل دار
factor pattern طرح عاملی
energy pattern الگوی انرژی
demand pattern الگوی تقاضا
dispersion pattern شکل پراکندگی
dispersion pattern مستطیل پراکندگی طرح پراکندگی
disruptive pattern اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
drilling pattern طرح مته کاری
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
deflection pattern مستطیل انحراف
effective pattern منطقه اصابت موثر
effective pattern منطقه اثر موثر
energy pattern نقشه انرژی
deflection pattern مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
pattern laying مین گذاری طراحی شده
radiation pattern الگوی تابش
stimulus pattern طرح محرک
key pattern زبانه یونانی
test pattern طرح ازمایشی
punch and pattern سوراخوحککردن
Afshan [all-over pattern] طرح افشان [با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
cane pattern طرح بندی که بصورت تکرار نقوش با نواری نازک به شکل بند کل متن را فرا می گیرد
diaper pattern طرح گل و بلبل تکراری [بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
Herati pattern طرح هراتی [در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
pattern shop کارگاه مدل سازی
pattern recognition الگوشناسی شناسایی الگو
pattern maker قالب ساز
pattern maker طرح ساز
pattern making نمونه سازی
pattern making مدل سازی
pattern of development الگوی توسعه
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
pattern plate صفحه مدل
pattern recognitation تشخیص الگو
pattern recognition الگو شناسی
pattern recognition تشخیص الگو
key pattern زنجیره یونانی
crosshatch pattern طرح شطرنجی
activation pattern طرح برانگیختگی
attack pattern ارایش تک
antenna pattern طرح انتشارامواج انتن
bar pattern ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
antenna pattern انتشار انتن
bit pattern الگوی ذرهای
attack pattern الگوی تک
bit pattern الگوی بیتی
bravo, pattern شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
controlled pattern بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
pattern milling attachment تجهیزات فرز مدل
admiralty pattern anchor لنگر میله دار
photo pattern generation تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
pattern construction drawing الگوی نقشههای ساختمانی
pattern perception test ازمون ادراک طرحها
fundamental motor pattern الگوی بنیادی حرکت
fundamental motor pattern انگاره بنیادی حرکت
pattern start key کلیدشروعبافت
weaving pattern brush مجموعهبرسموجدار
stitch pattern memory حافظهبافتودوخت
weaving pattern lever اهرم مجموعهموجدار
developmental motor pattern الگوی حرکت تکوینی
battery groung pattern وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
spot pattern test ازمون طرح نقطه ها
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
sport skill pattern الگوی مهارت ورزشی
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
weft-face pattern [بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.]
operational pattern of marks by night نقشیازعلائممشخصبرایشب
target پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target هدف فرود هدف شمشیرباز
target حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target نقطه برداشت یا قرائت
target تخته هدف
target دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
target اماج
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target گل
target سینه حریف
target سپر
target حد و مرز
target سیبل
target کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
target مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
target نشانگاه
target هدف
target نشان
target هدف گیری کردن
target تیر نشانه
target هدف مشخص
target هدفی که می خواهید به آن برسید
known target هدف معلوم
known target هدف شناخته شده یا مشخص
on target روی هدف
on target بالای اماج زمان روی هدف
target point تیر نوک تیز
target of opportunity هدف ناگهانی
target of opportunity هدف انی
target overlay کالک اماج
target overlay کالک هدفها
target profit سود مطلوب
target profit سود مورد نظر
target price قیمت موردنظر
target price قیمت مورد نظر
target materials مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
target market بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
target dossiers پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
target echo علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
target folders پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف
target grid شبکه هدف
target grid مختصات هدف
target indications عناصر هدف
target indications اطلاعات مربوط به هدف
target indicator شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
target language زبان هدف
target language زبان مقصود
target list لیست هدفها
target list لیست اماجها
target program برنامه مقصود
target programm برنامه هدف
triplane target هدف کش زیرابی
time on target زمان روی هدف
time on target اتش زمان روی هدف
time on target زره
time over target زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
target-oriented <adj.> هدف گرا
To hit the target. بهدف خوردن
soft target هدفبدوندفاع
target areas ناحیههدف
target program برنامه هدف
transient target هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
target range برد هدف
target range مسافت هدف میدان تیر مشقی
target rifle تفنگ مشقی
target-oriented <adj.> هدف دار
target-oriented <adj.> مقصد گرا
target rifle تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
target round یک دور تیراندازی با تیر وکمان
target routine روال هدف
target selector دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
target system سیستم هدفها
target system سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
transient target هدف متحرک
crossing target هدفهای متحرک عرضی
crossing target هدف متحرک
pinpoint target هدف نقطهای
pinpoint target هدف دقیق تعیین شده
planned target هدف طرح ریزی شده
planned target اماج طرح ریزی شده هدف پیش بینی شده
point target هدف کوچک
point target اماج نقطهای
record as target اماج را ثبت کنید
record as target ثبت کردن بعنوان هدف
record as target ثبت اماج
scheduled target اماج طبق برنامه
silhouette target ادمک
silhouette target هدف مصنوعی هیولای هدف
silhouette target سایه هدف
opportunity target هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
opportunity target هدف ناگهانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com