Total search result: 203 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
target program |
برنامه مقصود |
target program |
برنامه هدف |
|
|
Search result with all words |
|
air target material program |
برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی |
Other Matches |
|
target |
سیبل |
target |
نقطه برداشت یا قرائت |
target |
سپر |
target |
اماج |
target |
هدف مشخص |
target |
گل |
target |
هدف فرود هدف شمشیرباز |
target |
سینه حریف |
target |
هدفی که می خواهید به آن برسید |
target |
مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود |
target |
کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود. |
target |
دیسکی که روی آن فایل کپی میشود |
target |
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه |
target |
پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند |
target |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
target |
تیر نشانه |
target |
هدف گیری کردن |
target |
نشان |
known target |
هدف معلوم |
known target |
هدف شناخته شده یا مشخص |
target |
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود |
on target |
روی هدف |
on target |
بالای اماج زمان روی هدف |
target |
حد و مرز |
target |
تخته هدف |
target |
نشانگاه |
target |
هدف |
target audience |
گروه اجتماعی که هدف تبلیغ هستند |
target discrimination |
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف |
target arrow |
تیر مخصوص تیراندازی |
target description |
شرح هدف |
target array |
نیمرخ هدف |
target area |
منطقه هدف |
target archery |
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان |
target aquisition |
سیستم تجسس هدف |
target disk |
دیسک مقصود |
target aquisition |
سیستم هدف یابی |
target designation |
روش انتخاب هدف |
target designation |
سیستن انتخاب هدف |
target captain |
عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد |
target chart |
نقشه هدفهای بمباران هوایی |
target computer |
کامپیوتر هدف |
target date |
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف |
target description |
خصوصیات هدف |
target description |
شرح مشخصات هدف |
target cap |
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف |
target audience |
جماعت هدف تبلیغات |
target bow |
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان |
target behavior |
رفتار اماج |
target audience |
افراد مورد نظر |
target array |
نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف |
target angle |
زاویه هدف |
target allocation |
واگذاری هدف |
point target |
هدف کوچک |
planned target |
اماج طرح ریزی شده هدف پیش بینی شده |
planned target |
هدف طرح ریزی شده |
pinpoint target |
هدف دقیق تعیین شده |
pinpoint target |
هدف نقطهای |
opportunity target |
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود |
lost target |
تیر خطا |
linear target |
هدفهای درخط |
linear target |
هدفهای خطی |
off target hit |
ضربه بی ارزش شمشیرباز |
point target |
اماج نقطهای |
target allocation |
سهمیه بندی هدف |
strategic target |
هدف مهم نظامی |
sleeve target |
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی |
silhouette target |
سایه هدف |
silhouette target |
هدف مصنوعی هیولای هدف |
silhouette target |
ادمک |
scheduled target |
اماج طبق برنامه |
opportunity target |
هدف ناگهانی |
record as target |
ثبت اماج |
record as target |
ثبت کردن بعنوان هدف |
record as target |
اماج را ثبت کنید |
fresh target |
هدف جدید |
time on target |
زمان روی هدف |
target system |
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه |
target system |
سیستم هدفها |
target selector |
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است |
target routine |
روال هدف |
thermal target |
هوای گرم بالارونده برای بالون |
target round |
یک دور تیراندازی با تیر وکمان |
target rifle |
تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف |
target rifle |
تفنگ مشقی |
target range |
مسافت هدف میدان تیر مشقی |
target range |
برد هدف |
time on target |
اتش زمان روی هدف |
time on target |
زره |
time over target |
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد |
target-oriented <adj.> |
هدف دار |
target-oriented <adj.> |
مقصد گرا |
target-oriented <adj.> |
هدف گرا |
To hit the target. |
بهدف خوردن |
soft target |
هدفبدوندفاع |
target areas |
ناحیههدف |
triplane target |
هدف کش زیرابی |
transient target |
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد |
transient target |
هدف متحرک |
target programm |
برنامه هدف |
target profit |
سود مطلوب |
target language |
زبان مقصود |
target language |
زبان هدف |
target indicator |
شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف |
target indications |
اطلاعات مربوط به هدف |
target indications |
عناصر هدف |
target grid |
مختصات هدف |
target grid |
شبکه هدف |
target folders |
پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف |
target echo |
علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف |
target dossiers |
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه |
target dossiers |
پرونده هدفها |
target list |
لیست هدفها |
target list |
لیست اماجها |
target market |
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود |
target profit |
سود مورد نظر |
target price |
قیمت موردنظر |
target price |
قیمت مورد نظر |
target point |
تیر نوک تیز |
target pattern |
شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف |
target pattern |
شکل قرار گرفتن هدف |
target overlay |
کالک هدفها |
target overlay |
کالک اماج |
target of opportunity |
هدف انی |
target of opportunity |
هدف ناگهانی |
target materials |
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها |
target diving |
شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت |
auxiliary target |
نقطه کمکی |
crossing target |
هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه |
crossing target |
هدفهای متحرک عرضی |
demolition target |
هدف تخریب |
disappearing target |
هدف غایب شونده هدف ناپایدار |
phantom target |
جعبه بازاوا |
disappearing target |
هدف ناپدید شونده |
fleeting target |
هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند |
auxiliary target |
هدف کمکی |
area target |
اماج منطقهای |
area target |
هدف منطقهای |
demolition target |
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب |
crossing target |
هدف متحرک |
target information center |
مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها |
air target mosaic |
مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی |
target approach point |
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی |
gun target line |
خط توپ هدف |
aerial target aquisition |
هدف یابی هوایی |
target offset methode |
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی |
target information center |
مرکز اطلاعات هدف |
The aim [target] is 5 Euros. |
هدف [کسب] ۵ ایرو است. |
air target chart |
نمودارهدفهای هوایی |
air target chart |
نقشه هدفهای هوایی |
target detection radar |
رادارحمایتکنندههدف |
His plan miscarried . He missed the target |
تیرش بخطا رفت |
program |
برنامه دستور |
program id |
شناسنامه برنامه |
program |
برنامه دادن برنامه ریختن |
program |
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند |
program |
برنامه ریزی کردن |
program |
نقشه |
program |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
program |
برنامه |
program |
برنامه نوشتن |
program |
برنامه دارکردن |
program |
برنامه تهیه کردن |
program |
دستور کار |
program |
دستور |
program |
روش کار پروگرام |
program |
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین |
control program |
برنامه کنترل |
source program |
برنامه منبع |
deflationary program |
برنامه ضد تورمی |
spreadsheet program |
برنامه صفحه گسترده |
computer program |
برنامه کامپیوتر |
star program |
برنامه کامل |
support program |
برنامه پشتیبانی |
star program |
بدون خطا اجرا شود |
stored program |
بابرنامه انباشته |
stored program |
برنامه انباشته |
stored program |
برنامه ذخیره شده |
debugging a program |
اشکال زدایی یک برنامه |
system program |
برنامه سیستم |
systems program |
برنامه سیستم |
source program |
برنامه مبداء |
dictionary program |
برنامه فرهنگ لغات |
proprietary program |
برنامه اختصاصی |
supervisory program |
برنامه نافر |
program verification |
عمل اثبات صحت کار یک برنامه داده شده |
program text |
متن برنامه |
program testing |
تست برنامه |
program testing |
ازمایش برنامه |
program switch |
گزینه برنامه |
program structure |
ساخت برنامه |
program stop |
توقف برنامه |
program step |
گام برنامه |
diagnostic program |
برنامه عیب شناسی |
reentrable program |
برنامه قابل بازگذشت |
reentrant program |
برنامه بازگذشتی |
service program |
برنامه خدماتی |
security program |
برنامه حفافتی |
diagnostic program |
برنامه تشخیصی |
scatter program |
نمودار پراکنده |