Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
target system
سیستم هدفها
target system
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
Other Matches
on target
روی هدف
target
اماج
target
هدف مشخص
target
تیر نشانه
target
هدف گیری کردن
target
نشان
target
نشانگاه
target
کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
target
مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
target
هدفی که می خواهید به آن برسید
known target
هدف شناخته شده یا مشخص
target
دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target
نقطه برداشت یا قرائت
target
هدف
on target
بالای اماج زمان روی هدف
target
پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
حد و مرز
target
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target
سینه حریف
target
سپر
target
تخته هدف
known target
هدف معلوم
target
گل
target
سیبل
target
هدف فرود هدف شمشیرباز
target dossiers
پرونده هدفها
target diving
شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
record as target
ثبت اماج
transient target
هدف متحرک
target-oriented
<adj.>
مقصد گرا
transient target
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
scheduled target
اماج طبق برنامه
time over target
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
target dossiers
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
linear target
هدفهای خطی
auxiliary target
نقطه کمکی
auxiliary target
هدف کمکی
silhouette target
سایه هدف
pinpoint target
هدف نقطهای
target-oriented
<adj.>
هدف گرا
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
target-oriented
<adj.>
هدف دار
target language
زبان هدف
target language
زبان مقصود
target list
لیست هدفها
linear target
هدفهای درخط
strategic target
هدف مهم نظامی
fleeting target
هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
time on target
اتش زمان روی هدف
target echo
علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
silhouette target
ادمک
silhouette target
هدف مصنوعی هیولای هدف
target folders
پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
time on target
زمان روی هدف
target grid
شبکه هدف
target grid
مختصات هدف
target indications
عناصر هدف
fresh target
هدف جدید
target indications
اطلاعات مربوط به هدف
target indicator
شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
area target
اماج منطقهای
target archery
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
opportunity target
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
target arrow
تیر مخصوص تیراندازی
target audience
جماعت هدف تبلیغات
target audience
گروه اجتماعی که هدف تبلیغ هستند
phantom target
جعبه بازاوا
pinpoint target
هدف دقیق تعیین شده
crossing target
هدفهای متحرک عرضی
crossing target
هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target
هدف متحرک
planned target
هدف طرح ریزی شده
target allocation
واگذاری هدف
target allocation
سهمیه بندی هدف
disappearing target
هدف غایب شونده هدف ناپایدار
disappearing target
هدف ناپدید شونده
target aquisition
سیستم تجسس هدف
target aquisition
سیستم هدف یابی
target angle
زاویه هدف
target area
منطقه هدف
target array
نیمرخ هدف
demolition target
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
demolition target
هدف تخریب
target array
نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
planned target
اماج طرح ریزی شده هدف پیش بینی شده
point target
هدف کوچک
point target
اماج نقطهای
triplane target
هدف کش زیرابی
To hit the target.
بهدف خوردن
record as target
اماج را ثبت کنید
record as target
ثبت کردن بعنوان هدف
target description
شرح هدف
target designation
سیستن انتخاب هدف
target designation
روش انتخاب هدف
time on target
زره
target discrimination
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
opportunity target
هدف ناگهانی
target description
شرح مشخصات هدف
soft target
هدفبدوندفاع
target audience
افراد مورد نظر
target behavior
رفتار اماج
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
target cap
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
target areas
ناحیههدف
target captain
عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
target chart
نقشه هدفهای بمباران هوایی
target computer
کامپیوتر هدف
target date
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
target description
خصوصیات هدف
target disk
دیسک مقصود
area target
هدف منطقهای
target of opportunity
هدف ناگهانی
target selector
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
target profit
سود مطلوب
target program
برنامه مقصود
target program
برنامه هدف
target routine
روال هدف
target round
یک دور تیراندازی با تیر وکمان
target materials
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
target rifle
تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
off target hit
ضربه بی ارزش شمشیرباز
target rifle
تفنگ مشقی
target programm
برنامه هدف
target range
برد هدف
target market
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
target list
لیست اماجها
target overlay
کالک هدفها
target overlay
کالک اماج
lost target
تیر خطا
target pattern
شکل قرار گرفتن هدف
target pattern
شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
target point
تیر نوک تیز
target price
قیمت مورد نظر
target price
قیمت موردنظر
target of opportunity
هدف انی
target profit
سود مورد نظر
target range
مسافت هدف میدان تیر مشقی
target offset methode
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
The aim
[target]
is 5 Euros.
هدف
[کسب]
۵ ایرو است.
air target chart
نقشه هدفهای هوایی
target detection radar
رادارحمایتکنندههدف
target information center
مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
air target chart
نمودارهدفهای هوایی
gun target line
خط توپ هدف
aerial target aquisition
هدف یابی هوایی
target information center
مرکز اطلاعات هدف
air target mosaic
مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
target approach point
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
air target material program
برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
His plan miscarried . He missed the target
تیرش بخطا رفت
linear system
[system of linear equations]
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
system
منظومه
system
همست
system
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
مجموعه سازمان
system
سیستم
system
اسلوب
system
نظم ترتیب
value system
نظام ارزشها
system
طرز روش
system
رشته دستگاه
system
سلسله
system
همستاد روش
system
طریقه
system
جهاز
system
سازمان
system
نظم منظومه
system
طرز اسلوب
system
قاعده رویه
p system
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
system
تشکیلات
system
سلسله رشته
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system
دستگاه
system
ترتیب
system
روش اصول
system
نظام سیستم
system
نظام
system
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
i.f.f. system
دستگاه تشخیص
system
سازگان
c.g.s. system
دستگاه سگث
system
اصول وجود
an system
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system
سامانه
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
the system of
the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
magnet system
سیستم اهنربایی
number system
سیستم عدد نویسی
non quantized system
دستگاه کلاسیک
integrate system
سیستم مجتمع
multiuser system
سیستم چند استفاده کننده سیستم چند کاربر
non quantized system
دستگاه ناکوانتایی
makagonov system
سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
magnetic system
سیستم مغناطیسی
inquiry system
سیستم پرسش- پاسخ
isolated system
سیستم منزوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com