English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
taxiway line خطتاکسیرو
Other Matches
taxiway مسیر تاکسی کردن
taxiway جاده یا راه تاکسی رو فرودگاه
taxiway محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
taxiway راه تاکسی یا باند تاکسی
exit taxiway خروجیجاده
by-pass taxiway محلعبورلولهآب
high-speed exit taxiway خروجیتاکسیوباسرعتبالا
line by line milling فرز کردن سطری
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line spacing فاصله سطور
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
on line مورداستعمال
on line داخل رده
off line منفصل
on line درون خطی
on line متصل
on line مستقیم
down the line ضربه از کنار زمین
out of line خارج از خط جبهه
down line بار کردن پایین خطی
on the line هواپیمای اماده پرواز
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
on line در خط
line of d. مرز
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line قطع
off line غیر متصل
off line برون خطی
line up به خط شدن
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line of d. حد فاصل
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> با محدودیت متداول
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
line by line سطر به سطر
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
along line در خط
the line صف
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line موافقت کردن
all along the line درامتدادهمه خط
mean line خط میان
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
on line help کمک مستقیم
old line محافظه کار
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
down the line <idiom> درآینده
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
to come in to line در صف امدن
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line صفی در خط
line خط زدن
line حدود رویه
line طرز
line رشته
line لاین
line محصول
line : خط کشیدن
line لجام
line دهنه
line شعبه
line جاده
line نسب
line رسن
line در سمت
line سیم
line جبهه جنگ
line خط
line پوشاندن
line استرکردن
line ترازکردن
line اراستن
line بخط کردن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line خط صف
line خط دار کردن
line خط انداختن در
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line طناب سیم
line ریسمان
line طناب خط
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line رشته بند
line ردیف
line سطر
line : خط
by-line خط فرعی راه اهن
by-line خط دوم یافرعی
by line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
marline or line طناب کوچک دولا
marriage line گواهینامه ازدواج
load line خط بار
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
multipoint line خط چند نقطهای
line telegraphy تلگراف خطی
marriage line عقدنامه سند ازدواج
line terminal ترمینال خط
profile line نیمرخ زمین
ready line خط انتظار
line tester ازمایش کننده خط
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lyman line خط لیمان
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
local line خط محلی
line width پهنای خط
loop line دوراهی
lubber's line نشانگر سینه
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage ولتاژ شبکه
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
line voltage ولتاژ خط
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
lumber's line خط سینه ناو
line transformer مبدل خط
mach line موج ضربهای ضعیف
percolation line خط نفوذ
out of line coding کدگذاری برون خطی
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line خط امکانات
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
price line خط قیمت
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line خط خصوصی
phase line خط خیز
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
outhaul line برون کش
overhead line سیمکشی هوایی
penny a line ارزان نویس بی مایه
penny a line پست
penny a line ارزان
peaked line خط پاره پاره
peaked line خط چین
pass a line رد کردن طناب
phase line خط مبداء حرکت جنگی
phantom line خط سری
phantom line خط فرضی
pipe line خط لوله
overhead line خط هوایی
orienting line خط توجیه
on line system سیستم درون خطی
on line storage حافظه درون خطی
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
mooring line طناب مهار مین
message line خط مخابره
median line میانه
neutral line خط بی اثر
new line character دخشه تعویض سطر
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
on line database پایگاه داده درون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
no fire line خط منع اتش
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
mason's line ریسمان کار
line of regression خط رگرسیون
line of flow خط جریان
line of fire خط اتش
line of fire خط تیر
line of fall خط فرود گلوله به زمین
line of fall خط فرود
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
line of duty نحوه انجام وفیفه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com