Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
television broadcasting station	فرستنده تلویزیون
Other Matches
broadcasting station	ایستگاه رادیویی فرستنده
broadcasting station	ایستگاه رادیو
broadcasting	رادیویی
broadcasting	رادیو
broadcasting	پخش برنامه
radio broadcasting	پخش رادیویی
thought broadcasting	انتشار فکر
private broadcasting	پخش برنامه خصوصی
government broadcasting	پخش برنامههای دولتی
public broadcasting	پخش برنامه عمومی
national broadcasting network	شبکهجهانیپخشبرنامه
private broadcasting network	شبکهپیشبینیخصوصی
a television	تلویزیون
Is there a television?	آیا تلویزیون وجود دارد؟
television receiver	گیرنده تلویزیونی
breakfast television	برنامهصبحتلویزیون
The television flickers .	تصویر تلویزیون می لرزد
cable television	تلویزیونکابلی
television set	مجموعه تلویزیونی
color television	تلویزیون رنگی
educational television	تلویزیون اموزشی
colour television camera	صفحهرنگیدوربین
television camera tube	دوربین تلویزیونی
simultaneous color television	تلویزیون رنگی همزمان
composite television signal	پیام مرکب تلویزیونی
sequential color television	تلویزیون رنگی مرحلهای
closed circuit television	تلویزیون مدار بسته
closed-circuit television	تلویزیون مدار بسته
The pigeous peched on the television aerial .	کبوترها روی آنتن تلویزیون نشستند
He acquired kudos by appearing on television.	او [مرد] با ظاهر شدن در تلویزیون جلال [شهرت] به دست آورد.
government-run [television, newspaper etc.] <adj.>	دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.>	حکومتی
dual channel television sound system	کانال صوتی دوگانه
His speech gripped the television viewers ( audience ).	سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
way station	ایستگاه رله مخابراتی
way station	ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
way station	ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
sub station	پست فرعی
Where is the station?	ایستگاه کجاست؟
on station	پروازهواپیما بالای هدف
on station	اماده باش بالای هدف
on station	روی هدف
on station	رسیدن به هدف
station	مقام مستقرکردن
station	مرکز
station	استقرار یافتن
station	مستقرکردن
station	پاسگاه
station	محل ماموریت
station	جا درحال سکون
station	وقفه
station	سکون پاتوق
station	محل
station	پست
station	ایستگاه اتوبوس وغیره
station	توقفگاه نظامیان وامثال ان
station	رتبه
station	موقعیت اجتماعی وضع
station	درپست معینی گذاردن
station	پایگاه
station	ایستگاه
station	جایگاه
station	یا مقصد استفاده میشود
station	وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
Is the next station ... ?	آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station	نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station	میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station	محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station complement	پرسنل خدماتی پایگاه
station complement	پرسنل ثابت یک پایگاه
station house	ایستگاه کلانتری
station bill	لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
station car	اتومبیل استیشن
remote station	ایستگاه دوردست
shunting station	ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
slave station	ایستگاه فرعی
station break	وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
station bill	جدول محلها
serivce station	ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
repeater station	مرکز تقویت کننده
pumping station	تلمبه خانه
orienting station	ایستگاه توجیه
naval station	پایگاه دریایی
master station	شاه ایستگاه
master station	ایستگاه اصلی
observation station	دیدگاه
master station	پست اصلی مخابرات
pumping station	ایستگاه تلمبه زنی
reading station	ایستگاه خواندن
remote station	ایستگاه راه دور
remote station	ایستگاه دور دست
relay station	ایستگاه واسطه
railway station	ایستگاه راه اهن
relay station	ایستگاه رله
reference station	ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
reception station	دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
reception station	پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
mobile station	فرستنده متحرک
station house	مرکزکلانتری
station bar	رستوران ایستگاه راه آهن
station model	مدلهواشناسی
station entrance	ورودیایستگاه
station circle	چرخههواشناسی
receiving station	ایستگاهدریافت
passenger station	ایستگاهمسافرین
local station	ایستگاهکانونی
intercom station	ایستگاهداخلی
goods station	ایستگاهکالاهایتجارتی
station platform	سکویایستگاه
train station	ایستگاهقطار
transmitting station	ایستگاهارسال
Where's the railway station?	ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station	به طرف ایستگاه راه آهن
railway station	ایستگاه قطار
To marry below ones station.	با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
polling station	حوزهرایگیری
coach station	پارکینگوایستگاهدرشکه
underground station	ایستگاهزیرزمینی
tracking station	ایستگاه ردیابی
work station	محل کار
wireless station	ایستگاه بی سیم
survey station	ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
subscriber's station	مرکز مشترک
station time	زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
station number	شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station log	دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station log	دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station list	فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station keeping	در خط نگهداشتن ناو
telephone station	جایگاه تلفن
telephone station	تلفن خانه
tide station	ایستگاه جزر و مد
wireless station	فرستنده
triangulation station	ایستگاه مثلث بندی
traverse station	ایستگاه پیمایش
transit station	ایستگاه عبوری راه اهن
transfer station	محل اعزام افراد
transfer station	محل انتقال افراد
to station oneself	مقیم شدن
to station oneself	جا گرفتن
station house	ایستگاه راه اهن
courier station	مقرر پیک
change of station	انتقال تعویض محل خدمت
change of station	تغییر محل ماموریت
central station	نیروگاه مرکزی
camera station	ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
broadcast station	ایستگاه فرستنده
blade station	موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
battle station	پایگاه جنگی
battle station	پایگاه رزمی
power station	کارخانه برق
power station	ایستگاه مولدنیرو
cleaning station	ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
cleaning station	پست رفع الودگی ش م ر
transformer station	پست ترانسفورماتور
converter station	پست ترانسفورماتور
control station	ایستگاه کنترل
consolidating station	ایستگاه تکمیل کننده بار
coast station	ایستگاه ساحلی
close station	افراد بدو مرخص
close station	خدمه بدو مرخص
climatological station	ایستگاه هواشناسی
clearing station	پست تخلیه بیماران
clearing station	ایستگاه تخلیه بیماران
cleansing station	محل گندزدایی
astronomic station	ایستگاه دیدبانی نجومی
astronomic station	رصدخانه
aid station	پست امدادی
aeronautical station	ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
fire station	ایستگاه اتش نشانی
action station	وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station	محل جنگ
action station	پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
station master	رئیس ایستگاه
space station	ایستگاه فضایی
space station	پایگاه فضایی
fire station	مرکز اتش نشانی
fire station	اداره اتش نشانی
aileron station	فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
air station	ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
ambulance station	ایستگاه امبولانس
power station	نیروگاه
amateur station	فرستنده تفننی
weather station	ایستگاه هوا شناسی
alert station	ایستگاه اعلام خطر
station wagon	استیشن واگن
alert station	ایستگاه اماده باش
air way station	خطوط هوایی
weather station	ایستگاه هواشناسی
air way station	ایستگاه کنترل
fire station	پست اتش نشانی
loading station	ایستگاه بارگیری
police station	مرکز پلیس
police station	ایستگاه پلیس
boat station	جای خدمه قایق
service station	ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
station wagon	ماشین کبریتی
generating station	پست نیرو نیروگاه
generating station	کارخانه برق
gauging station	ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com