Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
English
Persian
tenant for years
شخص دارای حق رقبی
Other Matches
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.
ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
tenant right
حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
tenant at will
متصرف به میل و اراده مالک
tenant
کرایه نشین
tenant right
حق مستاجر
tenant
متنفع
tenant
کرایه نشین متصرف
tenant
مستاجر
tenant
اجاره دار
tenant
اجاره کردن
tenant
متصرف بودن
tenant
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant by sufference
متصرف با رضایت ضمنی مالک
sitting tenant
قوانینمربوطبهکرایهخانه
proprietor and tenant
موجر و مستاجر
sole tenant
مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
tenant for life
شخص دارای حق عمری
tenant by curtesy
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
terre tenant
متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
tenant by sufferance
مستاجر به تقدیر موجر
tenant by sufference
هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
tenant by sufference
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
The tenant is like a colonist .
<proverb>
اجاره نشین خوش نشین است .
landlord and tenant act
قانون موجر و مستاجر
tenant in fee simple
متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
my a is 0 years
سن من 04سال است
my a is 0 years
من 04سال دارم
my a is 0 years
چهل سال ازعمرمن می گذرد
three whole years
سه سال تمام
getting on in years
پا به سن گذاشتن
these two years
این دوساله
the last two years
دوسال اخیر یا گذشته
I've been doing it for nine years.
من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
get on in years
<idiom>
به سن پیری رسیدن
years
حق انتفاع محدودبه چند سال
years
حق رقبی
about two years
تقریبا`
he is 0 years old
او ده سال دارد
he is 0 years old
او ده ساله است
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
in years
مسن
about two years
تقریبا` دو سال
in years
سالخورده
a few years back
<adv.>
چند سال پیش
intercalary years
سال های کبیسه
to wear one's years well
ماندن
leap years
سال های کبیسه
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
We'll need 10 years at a
[the]
minimum.
ما کمکمش به ۱۰ سال
[برای این کار]
نیاز داریم.
Many years passed .
چندین سال گذشت
Seven solid years.
هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
I have been working here for years.
سالهاست دراینجا کار می کنم
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
to grow in years
پابسن گذاشتن
to grow in years
سالخورده شدن
not in a thousand years
<idiom>
صد سال آزگار
To be gettingh on in years.
پا به سن گذاشتن
estate for years
حق رقبی
leap years
سال کبیسه
application years
مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
application years
عمر مفید یک دستگاه
fiscal years
دوره مالی
fiscal years
سال مالی سال جاری
fiscal years
سال مالی
financial years
سال مالی
full of years
سالخورده
light-years
سال نوری
ten years old
ده ساله
some years ago
چند سال پیش
past years
سالهای گذشته
over a number of years
در طی چند سال
of ripe years
پابسن گذاشته
of ripe years
کامل
of late years
دراین چند سال گذشته
man years
نفر در سال
in subsequent years
د رسالهای بعد
he is scarcely 0 years old
جخت اگر بیست سال د اشته باشد
he is years senior to me
اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
grow in years
سالخورده شدن
stricken in years
سالخورده
of mature years
سالخورده
The contract has a few years to run .
به انقضای قرار داد چند سال مانده
He has been a beggar for a hundred years; yet he d.
<proverb>
صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.
قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
tenant from year to year
مستاجر یک ساله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com