Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 73 (6 milliseconds)
English	Persian
tennis grip	طرز گرفتن راکت تنیس
Other Matches
tennis	تنیس
table tennis	تنیس روی میز
tennis court	07/32 در59/01 متر
tennis court	زمین تنیس
team tennis	بازیهای مختلف تنیس
court tennis	تنیس داخل سالن
lawn tennis	تنیس روی چمن
lawn tennis	بازی تنیس روی چمن
table tennis	پینگ پنگ
table tennis	بازی پینگ پنگ
tennis elbow	اسیب ارنج
tennis set	یک دور مسابقه تنیس
tennis shoe	کفش
tennis shoe	تنیس کفش کتانی
squash tennis	بازی شبیه به اسکواش درهمان محوطه بین 2 نفر که امتیاز فقط بوسیله سرویس کننده به دست می اید و توپ وراکت فرق دارند
tennis racket	راکدتنیس
tennis player	بازیکنتنیس
tennis ball	توپتنیس
We mark out the tennis court.	زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
table tennis bat	راکدتنیسرویمیز
table tennis ball	گیرهقفلمیز
She is passionately fond of tennis .	شهوت تنیس باز ی کردن دارد
grip	محکم گرفتن
grip	چنگ زنی
grip	قلاب
grip	گیره
grip	چنگک
grip	دستگیره
grip	چسبیدن به
grip	نهر کندن
grip	گریپ نهر کوچک
grip	انفلوانزا
grip	زکام همه جاگیر
grip	نزله وبایی نای
grip	نیروی گرفتن ادراک و دریافت
grip	چنگ
grip	برش
grip	بریدگی برای گذراندن اب
grip	جوی روباز کوچک
grip	محکم گرفتن چیزی
grip	گیر دادن
grip	ترمینال
grip	گیره بست
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To grip someone by the throat .	گلوی کسی را گرفتن
door grip	دستگیرهدر
pole grip	دستهمتصلبهدست
cable grip	چنگال کابل
bulldog grip	گیره سیم
pistol grip	دستگیرهپیستول
types of grip	انواعگرفتن
penholder grip	دستگیرهپاندولی
heel grip	گیرهپاشنه
parry a grip	بدل
grip wrench	اچار لوله
grip length	طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
front grip	گرفتن میله دست مهتابی
get a grip of oneself <idiom>	کنترل کردن احساسات شخصی
wire grip	بست سیم
butt grip	محلقرارگرفتندست
cord grip	زهقلاب
false grip	گرفتن
grip handle	جادستی
hair grip	سنجاقسر
hand grip	گیرهدست
hair-grip	تل - گلسر
vinyl grip sole	کفبستهوینلی
shake-hands grip	طرزقرارگیریدست
pistol grip handle	دستهنگهدارندهپیستون
throttle twist grip	دستگیره موتور گازی
twist grip throttle	گیرهترتلدوتایی
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things.	کارها را قبضه کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com