Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (6 milliseconds)
English
Persian
term
مدت
term
دوره انتصاب
term
جمله عبارت
term
نیمسال
term
سمستر
term
ثلث تحصیلی
term
شرایط
term
روابط فصل
term
موقع
term
هنگام
term
نامیدن لفظ
term
اصطلاح
term
دوره
term
شرط
term
زمان
term
عبارت
term
پاره سال تحصیلی
term
واژه
term
جمله
term
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term
اجل
term
جمله طیفی
term
عبارت
[ریاضی]
term
جمله
[ریاضی]
Other Matches
Short – term ( long – term ) projects .
طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
term insurance
بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
term loan
وام مدت دار
term of maintenance
دوره نگاهداری
term of maintenance
مهلت نگاهداری
term of reproach
سخن سرزنش امیز یا ننگ اور
term symbol
نشانه جمله طیفی
the propriety of a term
درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
term insurance
بیمه موقت
sum term
لفظ جمعی
short term
کوتاه مدت
short term
مختصر
short term
حداقل مدت تنبیه و زندانی
stochastic term
جمله تصادفی
stochastic term
متغیر تصادفی
to serve one's term
دوره خدمت خود را طی کردن
to serve one's term
خدمت خودرا انجام دادن
half-term
تعطیلیبینترم
mathematical term
جمله
[ریاضی]
electoral term
دوره مقننه
[سیاست]
parliamentary term
دوره مقننه
[سیاست]
long term
<adj.>
بلند مدت
long term
<adj.>
دراز مدت
in the short term
<adv.>
برای دوره کوتاه مدت
mathematical term
عبارت
[ریاضی]
minor term
صغرای قیاس منطقی
credit term
مدت اعتبار
long-term
دوره دراز مدت
long term
بلند مدت
long term
طویل المدت
long term
دراز مدت
law term
اصطلاح حقوقی
implied term
شرط ضمنی
grammatical term
اصطلاحات دستوری
easy term
کوتاه مدت
short term
دوره کوتاه
error term
ضریب خطا
final term
جمله نهایی
express term
شرط صریح
error term
جمله خطا
expiry of the term
انقضاء مدت
exercise term
اسم تمرین
a pejorative term
عبارتی تنزل دهنده
an abstract term
تعبیر تصویری
serve one's term
دوره خدمت خود را طی کردن
residual term
جمله باقیمانده
residual term
جمله پسماند
longer-term
دراز مدت
relative term
لفظ نسبی
short-term
کوتاه مدت
middle term
قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
longer-term
دوره دراز مدت
medium term
میان مدت
an abstract term
اسم بی مسما
major term
شرط عمده واساسی
term paper
رساله کوتاه
long-term
دراز مدت
short-term
کم مدت
exercise term
عنوان مانور
serve one's term of imprisonment
حبس خود را گذراندن
long term loan
وام بلند مدت
medium term forecast
پیش بینی میان مدت
medium term loan
وام میان مدت
short term memory
حافظه کوتاه مدت
long term project
پروژه طویل مدت
long term memory
حافطه دراز مدت
short term loan
وام کوتاه مدت
short term forecast
پیش بینی کوتاه مدت
reasonable term and condition
قید و شرط معقول
fixed term deposit
سپرده ثابت
electoral legislative term
دوره انتخابیه
medium term planning
برنامه ریزی میان مدت
short term rate of interest
نرخ بهره کوتاه مدت
deflection under long term loading
خیز ریز بار طویل المدت
long term interest rate
نرخ بهره طویل المدت
long term credit commitment
تعهد اعتبار بلند مدت
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...