Dictiornary-Farsi | terms of payment | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 160 (8 milliseconds)

English	Persian
terms of payment	شرایط پرداخت


Search result with all words

payment terms	شرایط پرداخت
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms]	چیزی را قسطی خریدن
Other Matches

It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.]	این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
come to terms	سازش کردن
To come to terms with someone .	با کسی کنا رآمدن
in terms of	برحسب
it is a in terms	پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
to come to terms	سازش یا موافقت پیداکردن
come to terms <idiom>	به موافقت رسیدن
terms	شرایط
terms	ضوابط
mutual terms	شرایط متقابل
usual terms	شرایطمعمولی
delivery terms	نحوه تحویل
delivery terms	شرایط تحویل
We are not on speaking terms .	با هم قهر هستیم
We are on very friendly terms .	میانه ماخیلی گرم است
terms and conditions	ضوابط و شرایط
terms of shipment	شرایط حمل
shipping terms	شرایط حمل
settlement terms	شرایط پرداخت
technical terms	شرایطدگرگونی
scientific terms	شرایطعلمی
popular terms	شرایطتودهای
terms of trade	رابطه مبادله
terms of trade	شرایط معامله
terms of trade	شرایط مبادله
mutual terms	شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
liner terms	شرایط خط کشتیرانی
landed terms	قیمت کالا به شرط تخلیه درمقصد
nautical terms	اصطلاحات دریایی
we are not on speaking terms	با هم حرف نمیزنیم با هم قهر هستیم
implied terms	شرایط تلویحی
implied terms	شرایط ضمنی
credit terms	شرایط اعتبار
contradiction in terms	تناقص لفظی
conference terms	شرایط کنفرانس
perturbation [terms]	آشفته [در نظریه اختلال] [فیزیک]
settlement terms	شرایط تسویه
botanical terms	اصطلاحات گیاه شناسی
architectural terms	اصطلاحات معماری
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me .	با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
ink hard terms	اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
reasonableness of terms in contract	معقول بودن شرایط قرارداد
terms and conditions of the credit	ضوابط و شرایط اعتبار
She is on familiar (intimate) terms with me.	با من رویش باز است
I am on intimate terms with one of the ministers .	با یکی از وزراء نزدیک هستم
the difference between the consecutive terms	اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
To talk in contradictory terms. To contradict one self .	ضد ونقیض با من حرف زدن
international commercial terms (incoterm	اینکوترمز
international commercial terms (incoterm	قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
sum of the terms of an infinite sequence	سری [ریاضی]
sum of the terms of an infinite sequence	مجموع یک دنباله [ریاضی]
payment	تادیه پول
payment	قسط
payment	وجه
payment	پرداخت
non payment	عدم پرداخت
non-payment	عدم پرداخت
on payment	در مقابل وجه
on payment	باپول
on payment	دربرابر پول
re payment	بازپرداخت
down payment	پیش قسط
by payment	از طریق پرداخت
down payment	پیش پرداخت
against payment	درمقابل وجه
against payment	در برابر پول
in payment of	درازای
in payment of	بعوض
in payment of	بجای
against payment	با پول
payment	کارسازی
payment	تادیه
progress payment	پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
pre payment	پیش پرداخت
payment under reserve	پرداخت تحت تضمین
payment under a guarantee	پرداخت تحت ضمانتنامه
upfront payment	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
payment stopped	توقف پرداخت
payment stopped	دستور عدم پرداخت
prompt payment	پرداخت فوری
punctual payment	پرداخت در سر وعده
annual payment	پرداخت سالیانه
to stop payment	درمانده یا ورشکست شدن
stop payment	دستور عدم پرداخت چک به بانک
suspension of payment	توقف
transfer payment	پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
to suspend payment	پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
payment on account	قسط
payment on account	آنچه علی الحساب پرداخت میشود
advance payment	پیش پرداخت
deferred payment	پرداخت اتی
document against payment	تحویل اسناد در ازای پرداخت
documents against payment	اسناد در مقابل پرداخت
final payment	پراخت نهائی
final payment	پرداخت نهایی
in part payment	علی الحساب
installment payment	پرداخت قسطی
payment by installments	پرداخت قسطی
minimum down payment	حداقل میزان پیش پرداخت
demand for payment	تقاضای پرداخت
deferred payment	پرداخت بصورت یوزانس
deferred payment	پرداخت مدت دار
annual payment	قسط سالیانه
as a partial payment	علی الحساب
average payment	پرداخت متوسط
casual payment	مساعده
casual payment	پیش پرداخت
clean payment	پرداخت بی قید و شرط
date of payment	موعد پرداخت
deferred payment	پرداخت معوق
monthly payment	پرداخت ماهانه
notice of non payment	گواهی عدم پرداخت
on account payment	پیش پرداخت
payment in full	پرداخت تمام
payment in full	پرداخت کامل
payment by instalments	پرداخت به اقساط
payment in kind	پرداخت غیرنقدی
payment against documents	پرداخت در برابر اسناد
payment against a draft	پیش پرداخت در مقابل برات
part payment	بیعانه قسط
part payment	پرداخت اقساطی
payment of an debt	وفاء دین
payment of a debt	اداء دین
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payment in advance	پیش پرداخت
payment in kind	پرداخت جنسی
preferential claims payment	طلب ممتازه
The means of payment will appear unchanged.	شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
payment in due cource	پرداخت به موقع
balance of international payment	موازنه پرداختهای بین المللی
30% down payment against bank guaranty	۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
arrangement for payment by instalment	تقسیط
annual payment factor	ضریب بازپرداخت سالیانه
payment on open account	پرداخت در حساب جاری
arrangement for payment by instalment	قسط بندی
delayed payment penalty	زیان دیر کرد
discontinue the payment of the cost of	ترک انفاق
regular payment of salaries	پرداخت حقوق بطورمرتب
delayed payment penalty	خسارت تاخیرتادیه
To demand prompt payment.	تقاضای پرداخت فوری کردن
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
deferred payment credit	اعتبار برای پرداختهای معوق
lump sum payment	پرداخت نقدی
lump sum payment	پرداخت یکجا
mail order of payment	دستور پرداخت کتبی
Payment on delivery of goods.	پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
secure encryption payment protocol	سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
fee [payment to professional people]	اجرت
payment by installments [American English]	قسط
option of delayed payment of the price	خیار تاخیر ثمن
fee [payment to professional people]	حق الزحمه
payment on account [American English]	قسط
part [ial] payment of a fine	پرداخت قسمتی از جریمه
To pay money. To make a payment.	بی پرده صحبت کردن
to make a part [ial] payment	یک قسط را پرداختن
To pay money. To make a payment.	پول پرداختن
To talk in measured terms . To talk slowly.	شمرده صحبت کردن