Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
English
Persian
terrain return
اکوی زمینی
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
Other Matches
terrain
نوع زمین
terrain
سرزمین
terrain
زمین ناحیه
terrain
عوارض زمین
terrain
زمین عملیات
terrain
زمینه
terrain following
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین
terrain
زمین
terrain clearance
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
key terrain
زمین حساس
terrain corridor
دالان تاکتیکی زمین
terrain corridor
دالان زمینی
difficult terrain
زمین مشکل برای عبور
compartments of terrain
قسمتهایی از زمین
compartments of terrain
دهلیزهای زمین
key terrain
زمین مهم
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
terrain analysis
تجزیه و تحلیل زمین عملیات
terrain appreciation
ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
terrain avoidance
ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
terrain avoidance
اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
difficult terrain
زمین دو عارضه
terrain evaluation
بررسی وضع زمین
terrain evaluation
ارزیابی وضع زمین
terrain exercise
تمرین یک وضعیت نظامی فقط از نظر بررسی وضع زمین
variable terrain
زمین دوعارضه
all-terrain vehicle
وسیلهنقلیهبلند
variable terrain
زمین متغیر
terrain spotting
تجسس کردن زمین
terrain spotting
دیدبانی کردن زمین
terrain relief
پستی وبلندی زمین
terrain relief
شکل فاهری زمین
terrain features
پستی وبلندیهای زمین
terrain features
عوارض زمین
key terrain features
عوارض حساس زمین
return
[on something]
درآمد
return
[on something]
نرخ بازدهی
in return for
درعوض
in return for
عوض
return
[on something]
سود
return
[on something]
محصول
in return for
بجای
return
[on something]
فایده
non return to zero
بدون بازگشت به صفر
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
return to zero
با بازگشت به صفر
to return a v to any one
کسی رابازدیدکردن ببازدیدکسی رفتن
in return
درعوض
[کاری]
in return
به جای
[کاری]
in return
در تلافی
[کاری]
return
[on something]
نرخ بازده
return to zero
بازگشت به صفر
return
کلید Return
return
عودت دادن
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return
اعاده بازگشت
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
عملکرد کارکرد
return
پس فرستادن عودت
return
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return
نشانههای انتهای خط
return
عودت
return
درامد
return
مراجعت
return
اعاده
return
بازده
return
مراجعت کردن
return
برگشتن
return
عایدی
return
گزارش دادن
return
گزارش رسمی
return
مراجعت کردن عکس العمل
return
مراجعت برگرداندن
return
برگشت
return
بازگشت
return
رجعت
return lines
خطهای بازگشتی
average return
بازده متوسط
sale or return
فروش یا عودت
sale or return
فروش یااعاده
sea return
امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
return to scale
بازده نسبت به مقیاس
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
return pistol
طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
return pipe
لوله برگشت
ration return
اسنادجیره
return on capital
بازدهی سرمایه
return of capital
بازده سرمایه
ball return
بازگشت گوی بولینگ
return to zero signal
علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
return interval
دوره بازگشت
to return a visit
بازدید کردن
short return
برگشت کوتاه
return flight
پرواز برگشت
return match
بازیبرگشت
day return
بلیط رفتو برگشت
return spring
فنرارتجاعی
return air
بازگشتهوا
track return
مدار برگشت
to return a greeting
جواب سلام دادن
to bring a return
درامد دادن
till his return
تا موقع برگشتن او
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
return current
جریان برگشت
return ticket
بلیط دوسره
return tickets
بلیط دوسره
automatic return
سیستم عودت خودکار وسایل
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
return ticket
بلیط رفت و برگشت
decreasing return
بازده نزولی
carriage return
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return
سر سطر رفتن
carriage return
بازگشت نورد
carraiage return
سر سطر رفتن
non return valve
شیر یکطرفه
non return valve
شیر یک سویه
please return the book
خواهشمندم کتاب را برگردانید
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
rate of return
نرخ بازدهی
carriage return
تعویض سطر Return/Enter
constant return
بازده ثابت
diminishing return
بازده نزولی
enter/return
کلید Return یا Enter
fair return
بازده عادلانه
fair return
بازده منصفانه
grid return
سیم برگشت
grid return
سیم برگشت شبکه
ground return
بازتاب زمینی
ground return
برگشت زمینی
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
i will return his kindness
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
rate of return
نرخ بازده
return line
خط برگشت
return key
کلید بازگشت
return key
کلید Return
return a negative
پاسخ منفی دادن
return account
حساب بازگشت
return code
رمزبازگشت
return flow
جریان برگشت
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
return address
نشانی بازگشت
return wire
سیم برگشت
return conductor
سیم برگشت
return circuit
مدار برگشتی
return perion
دوره تناوب
return of a guarantee
عودت ضمانتنامه
ration return
اسناد هزینه جیره
by return of post
با نخستین پست
return cargo
محموله برگشت
return of guarantee
عودت ضمانتنامه
return perion
زمان برگشت
hurdle rate of return
نرخ بازده لازم
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
constant return to scale
بازده ثابت نسبت به مقیاس
gross rate of return
نرخ بازده ناخالص
The return on the bonds amounts to ...
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
average net return
بازده خالص متوسط
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
hurdle rate of return
کمترین نرخ بازده
double-return stair
پله های دوتایی
to get a good return on an investment
بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
ground return circuit
مدار تک سیم
marginal return of capital
بازده نهائی سرمایه
marginal return of investment
بازدهی نهائی سرمایه گذاری
net rate of return
نرخ بازده خالص
social rate of return
نرخ بازده اجتماعی
soft carriage return
خط فاصله خالی
stay there till i return
انجا بمانیدتامن برگردم
normal rate of return
نرخ بازده متعارف
internal rate of return
نرخ بازده داخلی
private rate of return
نرخ بازده خصوصی
law of increasing return
قانون بازده فزاینده
under arm low return
ضربه کوتاه پایین دست
He didnt return (acknowledge) my greetings.
جواب سلام مرا نداد
To return . To give back.
پس دادن
increasing marginal return
بازده نهائی فزاینده
law of increasing return
قانون بازده صعودی
main return pipe
لولهبرگشتاصلی
coin return bucket
محلبرگشتپول
law of diminishing return
قانون بازده نزولی
rate of return over cost
نرخ بازدهی بر هزینه سرمایه
Tehran- paris and return ( vice –versa) .
تهران ـ پاریس وبالعکس
Impress on (instruct) her to return quickly . urge her to come back soon .
به اوبسپارید که زود مراجعت کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com