Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
that watch is a good t. k
ان ساعت خوب کارمیکند
Other Matches
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards .
یک بام ودو هوانمی شود
HE is good at math. He has a good head for figures.
حسابش ( ریاضیات ) خوب است
Good gracious ! Good heaven ! My god !
پناه برخدا
by my watch
مطابق ساعت من
watch
guard : syn
watch
نگهبانی
watch
نگهبانی دادن
watch
مراقبت کردن موافبت کردن
watch
پاس نگهبانی
watch
نگهبان
watch
پاس
watch
پاسدار
watch
پاسداری کردن
watch
بر کسی نظارت کردن
watch
مراقبت کردن
watch
موافب بودن
by my watch
ساعت من
keep watch
پاییدن
watch out
موافب
d. of a watch
فرافت یا تردی ساعت
watch out
مراقب بودن
first watch
پاس اول پاس شب
first watch
نگهبانی شامگاه
keep watch
کشیک کشیدن
i was on the watch for it
مراقب ان بودم
watch it
<idiom>
مراقب باش
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
watch
ساعت
watch
ساعت جیبی و مچی
to watch
نگاه کردن
By my watch it's five to nine.
طبق ساعت
[مچی]
من ساعت پنج دقیقه به نه است.
to keep watch
مراقب بودن
Look at the watch.
نگاه کنید به ساعت
[مچی]
ببینید ساعت چند است.
to keep watch
پاس داشتن
watch
مدت کشیک
watch
پاسداری کشیک
watch
دیدبان
watch
پاییدن
to watch over
موافبت کردن
to keep watch
کشیک کشیدن موافبت کردن
to watch over
توجه کردن
watch maker
ساعت ساز
Watch yourself up on the roof.
مواظب خودت روی پشت بام باش.
death watch
پاسبان کسیکه محکوم بمرگ است
watch tower
برج مراقبت
dog watch
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
to carry a watch
ساعت همراه داشتن
first dog watch
نگهبانی اول
watch pocket
جیب ساعتی
death watch
پاسبان مرده
Watch the child !
مواظب بچه باش !
watch tower
برج دیدبانی
watch tower
دیدگاه
watch test
ازمون ساعت
watch pocket
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
analogue watch
ساعتعقربهای
capped watch
ساعت شکاری
pretty to look at
[to watch]
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
Watch your health!
مواظب سلامتی خودت باش!
I've got to watch what I eat.
من باید مواظب به آنچه می خورم باشم.
[که چاق نشوم]
to watch children
مواظب بچه ها بودن
to watch the clock
[با بیحوصلگی]
دائما به ساعت نگاه کردن
watch/mind one's P's and Q's
<idiom>
مراقبباش مراقب حرف زدنت باش
To set ones watch .
ساعت خودرا میزان کردن
digital watch
ساعتکامپیوتری
mechanical watch
بیلمکانیکی
forenoon watch
پاس قبل از فهر
if you don't watch it
اگر احتیاط نکنید
if you don't watch it
اگرملتفت نباشید
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
Face of the watch .
صفحه ساعت
pocket watch
ساعت جیبی
watch ful
موافب
second dog watch
نگهبانی دوم
watch dog
سگ نگهبان
set the watch
تنظیم نگهبانی
stop watch
ساعت وقت گذاری
night watch
پاسبان شب گزمه
night watch
پاس شب
watch guard
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
to keep watch and ward
پاسداری کردن
watch key
کلید ساعت
to keep watch and ward
حفافت یادفاع کردن
morning watch
پاس صبحگاهی
second dog watch
پاس غروب
to watch one's time
منتظرموقع مناسب شدن گوش بزنگ بودن
watch officer
افسر نگهبان
watch ful
مراقب
watch fire
اتشی که پاسدار یا نگهبان روشن میکند
watch glass
شیشه ساعت
watch dog
ناو نگهبان ناوگان
watch case
قاب ساعت
watch bill
لوحه نگهبانی ناو
watch and ward
حق نگهبانی روزانه و شبانه
officer of the watch
افسر نگهبان
port watch
نگهبان بندر
watch glss
شیشه ساعت
port watch
پست نگهبانی بندر
watch man
نگهبان
the third watch of the night
پاس سوم شب
wrist watch
ساعت مچی
wristlet watch
ساعت مچی
listening watch
پست به گوش رادیویی نگهبانی به گوش
anchor watch
نگهبان لنگر
anchor watch
لنگربان
to carry a watch
ساعت دربغل گذاشتن
anchor watch
گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
listening watch
مراقبت به گوش
lever watch
سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی
lever watch
کارراهرم
lever watch
اهرم
maintain watch
به گوش بودن دائم
maintain watch
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
I've got to watch what I eat.
باید مواظب رژیمم باشم.
middle watch
نگهبانی نیمه شب
watch man
مستحفظ
watch man
پاسبان مراقب
watch one's time
مراقب فرصت بودن
the watch is warranted
خوبی ساعت
the watch is warranted
ضمانت شده است
watch one's time
گوش بزنگ بودن
lever watch
شیوه بکار بردن
Can you watch the dog for us this weekend?
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
cold iron watch
پاس ایمنی
Could you watch my bag
[for me]
until I get back?
آیا می توانی مواظب کیف من باشی تا من بر گردم؟
To be all eyes. To watch like a hawk.
چهار چشمی پاییدن ( مراقب بودن )
My watch is fast (gaining).
ساعتم جلو می افتد
ticker
[colloquial]
[watch]
ساعت
ticker
[colloquial]
[watch]
زمان
death-watch beetle
موریانه
cold iron watch
پاس موتورخانه کشتی
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
Dont forget to wind up your watch .
یادت نرود ساعتت راکوک کنی
Though thy enemy seen a mouse , yet watch him like.
<proverb>
گر چه دشمنت موش است او را شیر بین .
well and good
باشد چه ضرر دارد
your is not as good as his
مال شما انقدر خوب نیست که مال او
in good f.
نیت پاک
good will
حسن نیت
much of it was good
مقدار زیادی از ان خوب بود خیلیش خوب بود
We've never had it so good.
<idiom>
وضع
[مالی]
ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
of a good d.
خوش مشرب
it is in good keep
خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
to come to good
راست امدن
good look
خوش نما
to come to good
نتیجه خوب دادن
it is in good keep
انراخوب نگاه میدارند
to come to good
عاقبت بخیرشدن
no new is good new
نبودن خبر
do someone good
<idiom>
سود بردن از کسی
of a good d.
خوش حالت
well and good
<idiom>
رضایت بخش
good will
میل
good will
رضامندی
for good
<idiom>
برای همیشه ،پایدار
good will
سرقفلی
good will
حق کسب و پیشه وتجارت
Go while the going is good .
تا فرصت با قی است برو
particular good
عین شخصی
What is the use ? what good wI'll it do ?
فایده اش چیست ؟
He went for good.
رفت و دیگه نیامد
He is good for nothing.
به هیچ دردنمی خورد
What is good enough for others should be good enough for you.
خونت که از بقیه رنگین تر نیست
You did well. Good for you.
خوب کردی
no new is good new
یارویدادتازه خودیک خبر خوشی است
so far, so good
<idiom>
تا حالاهمه چیز روبه راه است
good
مهربان
good
شایسته
good
قابل
as good as
خیلی خوب
I'm still not quite sure how good you are.
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
good
پاک معتبر
good
صحیح
good
ممتاز ارجمند
good
کامیابی
good
پسندیده خوش
good
نیک
to be good-looking
خوشگل بودن
to look good
زیبا بودن
to be good-looking
زیبا بودن
very good
بسیار خوب
good
خوب
good
نیکو
good by
وداع
good by
خدا حافظ بدرود
good
خیر
good
سود مال التجاره
good
اجناس
good looks
زیبایی
good looks
قشنگی
as good as
بهمان خوبی
by the good of
با مساعی جمیله
by the good of
با کمک
do good to others
بدیگران نیکی کنید
do good
احسان کردن
do good
نیکی کردن
for good
برای همیشه
good
خیر فایده
good
مال منقول محموله
good
کالا
good a
عصر شمابخیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com