Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (5 milliseconds)
English
Persian
the answer to the riddle
حل این معما
Other Matches
riddle
تفسیریا بیان کردن
riddle
الک
riddle
الک کردن
riddle
پرویزن
riddle
سوراخ سوراخ کردن
riddle
غربال کردن
riddle
سرند
riddle
معما
riddle
چیستان لغز
riddle
جدول معما
riddle
گیج وسردر گم کردن
riddle
غربال
riddle
رمز
key to a riddle
[راه حل معما]
to guess at a riddle
کوشش درحل معمایی کردن
in answer to
در پاسخ به
to answer in the a
اری گفتن بله گفتن
to answer in the a
پاسخ مثبت دادن
an a answer
پاسخ مثبت
answer
[to something]
پاسخ
[به چیزی]
[راه حل]
answer
: پاسخ دادن
right answer
پاسخ درست
answer
: جواب پاسخ
answer
پاسخ به یک سوال
answer
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
answer
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer
پاسخ
answer
دفاع
answer
جواب احتیاج را دادن
answer
دفاع کردن
answer
جوابگو شدن
answer
بکار امدن بکاررفتن
answer
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer
بدرد خوردن مطابق بودن
answer
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
ضمانت کردن
answer
جواب دادن از عهده برامدن
answer
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answer
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
to frame an answer
پاسخی را طرح کردن
glib answer
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
A correct answer.
جواب صحیح
The wrong answer.
جواب غلط
no answer
[n/a]
[in forms]
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
the answer is right under your nose
<idiom>
جواب مثل روز روشن است
Why don't you answer?
چرا جواب نمی دهید؟
early answer
پاسخ زود
never to be at a loss for an answer
همیشه حاضر جواب بودن
to be at a loss for an answer
پاسخی نداشتن
reply
[answer]
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
A straightforward answer.
جواب سر راست
Answer me this question.
جواب این سؤالم را بده
Please answer the telephone.
لطفا" جواب تلفن را بدهید
the answer is in the negative
پاسخ ان منفی است
question answer
در صف گذاشتن
i must answer for the damages
ازعهده خسارت ان باید برایم
question answer
صف بستن
question answer
صف
question answer
سئوال- جواب
originate answer
مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
answer mode
حالت پاسخ
answer/originate
دریافت / ارسال
answer/originate
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
answer/originate
مثل مودم
answer pennant
پرچم جواب
answer/originate
رسانه ارتباطی
to definitive answer
پاسخ قطعی
auto answer
خود جواب
To answer back.
جواب دادن ( یکی بدو کردن )
whyŠthere is the answer
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
whyŠthere is the answer
در سر جواب
an abrupt answer
جواب تند
answer key
کلید پاسخها
answer mode
حالت جواب
to press for an answer
با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to answer the call of nature
<idiom>
به توالت رفتن
[اصطلاح روزمره]
reaction
[answer, commentary]
رای
reaction
[answer, commentary]
نظر
reaction
[answer, commentary]
پاسخ
to fail to provide an answer
درماندن در دادن پاسخ
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
A logical remark has no answer.
<proverb>
یرف یساب جواب ندارد .
The answer to fools is silence.
<proverb>
جوب ابلهان خاموشى است .
to push for an answer
[in reference to something]
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
More money is not the answer to this problem.
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
auto answer indicator
جوابگویاتوماتیکی
voice answer back
پاسخ سمعی
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
Force is the answer to force.
<proverb>
جواب زور را زور مى دهد .
He was pressed for pressed for ad answer .
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com