English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English Persian
the furniture of ones pocket دارایی جیب
Other Matches
furniture وسایل
furniture اثاثه
furniture اثاث خانه
furniture سامان اسباب
furniture مبل
furniture ابزار اهنی
door-furniture پاشنه ی در
door furniture زیب در
furniture textile پارچه تزیینی
furniture van اتومبیل مخصوص حمل و نقل اثاث
The room is bare of furniture . این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
pocket پولی
she had him in her pocket خوب جلوش را گرفته بود
she had him in her pocket کاملابراواختیارمیکرد
pocket حباب
pocket پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket کیسه هوایی
pocket جیب
pocket نقدی
pocket جیب دار درجیب گذاردن
pocket درجیب پنهان کردن
pocket فرورفتگی
pocket پیش رفتگی خط جبهه
pocket بجیب زدن
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket محاصره شدن
pocket کوچک جیبی
hidden pocket جیبمخفی
mock pocket جیبساختگی
front pocket جیبجلو
fork pocket محفظهانشعابی
interior pocket جیبداخلی
inset pocket جیبمخفی
gusset pocket جیبپاکتی
foot pocket قالب پا
flap pocket جیبلبهدار
watch pocket جیب ساعتی
back pocket جیبپشتی
batten pocket بادبان
vest pocket جیب جلیقه
bottom pocket سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
centre pocket گودال
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
centre pocket مرکزی
door pocket جیبدر
exterior pocket کیفبازشو
outside ticket pocket جیبکوچکبیرونی
patch pocket جیبرویسینه
seam pocket جیبرویدرز
trouser pocket جیب شلوار
air pocket دست انداز هوایی
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
pocket rules خط کش های جیبی [ابزار]
pocket calculator ماشین حساب جیبی
stake pocket جیبتودهای
top pocket حفرهفوقانی
vertical pocket جیبعمودی
welt pocket جیبنواری
pocket-sized جیبی
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket. پولت را از جیب دربیاور
They picked my pocket. جیبم رازدند
pocket watch ساعت جیبی
pocket rules خط کش های تاشو [ابزار]
vest pocket مخصوص
pocket calculator حسابگر جیبی
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
i am rials in pocket سه ریال سود بردم
i am 0 rials out of pocket 05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket کرده ام
lime pocket پوشش اهک
one pocket billiard بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses هزینه واقعی
pocket battleship رزمناو تندرو و سبک
pocket billiards بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
empty pocket ادم بی پول یا تهی کیسه
chip pocket شیار دندانههای اره
called pocket کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
pocket calculators حسابگر جیبی
pocket handkerchief دستمال جیبی
pocket handkerchiefs دستمال جیبی
pocket knife چاقوی جیبی
pocket knives چاقوی جیبی
pocket money پول جیب
air pocket منفذ
air pocket بادگیر
air pocket چاه هوایی
armature pocket شیار ارمیچر
pocket book کیف بغلی
pocket book دفتر بغلی
pocket lamp چراغ قوه
pocket meter سنجه جیبی
pocket picking جیب بری
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket pistol طپانچه جیبی
pocket pistol بغلی عرق
pocket lamp لامپ کوچک
pocket split باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket veto رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
slash pocket جیب عمودی درجهت درزلباس
vest pocket جیبی
pocket judgment سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
pocket expenses هزینه مختصر شخصی
pocket computer کامپیوتر جیبی
pocket edition چاپ جیبی کتاب
pocket judgment سند قطعی لازم الاجرا
trousers pocket [American E] جیب شلوار
hand-warmer pocket جیبگرم کنندهیدست
front top pocket جیببالایجلویشلوار
poker pocket billiards بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
ast welt pocket جیبپیشسینهای
pants pocket [American E] جیب شلوار
hand warmer pocket جیببقل
burn a hole in one's pocket <idiom> پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
to pocket a tidy sum <idiom> پول خوبی به جیب زدن
To put ones hand in ones pocket. دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
bottle pocket billiard بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
To pick somebodys pocket. جیب کسی را زدن
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
money burns a hole in his pocket <idiom> پول تو دستش بند نمی شود
Money burnes a hole in his pocket. پول تو جیب اش بند نمی شود
broad welt side pocket جیبپهنپهلو
He has feathered his nest. He has lined his pocket. اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com