Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 39 (4 milliseconds)
English	Persian
the utmost limits	منتها
the utmost limits	دورترین منتهای کوشش
Other Matches
at the utmost	منتهی
at the utmost	دست بالا
to the utmost	به منتها درجه
he did his utmost	نهایت کوشش را بعمل اوردن
utmost	دورترین
utmost	بیشترین
utmost	منتهای کوشش حداکثر
the utmost love	منتهای دوستی
with the utmost rigour	با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
the utmost love	کمال محبت
With utmost care.	با دقت تمام (هرچه تمامتر )
utmost good faith	با صداقت کامل
utmost good faith	حداکثر حسن نیت
To go flat out. To exert oneself to the utmost.	زور آخر خود رازدن
off limits	اماکن ممنوعه برای نظامیان
off limits	منطقه ممنوعه
limits	محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر
To ignore some one completely . To treat someone with utmost contempt .	به کسی محل سگ نگذاشتن
limits method	روش کرانی
time limits	حد زمانی
To exceedones limits.	از حد وحدود خود تجاوز کردن
To some extent. Within limits.	تا اندازه ای
His greed knows no limits.	حرص وطمع اش اندازه ندارد
His knowledge has no limits.	دانش اوحد واندازه ای ندارد
time limits	محدوده زمانی
time limits	محدودیت زمانی
speed limits	سرعت مجاز
speed limits	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
limits of confidence	حدود اطمینان
graphic limits	حدود گرافیکی
confidence limits	حدود اطمینان
probability limits	حدود احتمالی
confidence limits	حدود اعتماد
class limits	حدود طبقه
method of limits	روش کرانی
center of gravity limits	محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
To overstep the limits. To overreach oneself . To become impudent.	دور برداشتن ( جسور شدن )

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com