Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
English
Persian
these cloud promise rain
این ابرها خبر از بارندگی میدهند
Other Matches
promise
قول
promise
عهد
promise
پیمان
promise
نوید انتظار وعده دادن
promise
قول دادن پیمان بستن
keep a promise
<idiom>
به قول خود وفا کردن
i promise to come
قول میدهم بیایم
promise
وعده
to a one's promise
بقول خودوفاکردن
to promise well
خوش اتیه بودن
to promise well
مایه امیدواری بودن
i cannot positively promise
نمیتوانم قول قطعی بدهم
breach one's promise
بد عهدی
breach of promise
شکستن پیمان ازدواج
breach of promise
نقض قول
promise the moon
<idiom>
آماده انجام کار
To make someone promise .
از کسی قول گرفتن
To break a promise.
عهد وقولی را شکستن
true to one's promise
خوش قول
i rest upon your promise
پشت گرمی
i rest upon your promise
من به وعده شما است
to stand by one's promise
سر قول خود ایستادن
unfaithful to one's promise
بد عهد
promise of marriage
قول یا پیمان عروسی
written promise
قولنامه
untrue to one's promise
بد عهدی کردن
parol promise
قرارداد شفاهی
person to his promise
کسی را ملزم به ایفای وعده کردن
land of promise
زمین موعود
to break one's promise
شکستن عهدوقول
To keep ones word. To stand by ones promise .
سر قول خود ایستادن
To go back on ones promise . to renege .
زیر قول خود زدن
demanding the fulfilment of a promise
استیفاء
To give ( make ) a promise of help .
قول کمک دادن
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
cloud
ابر
on cloud nine
<idiom>
خیلی خوشحال وشاد
cloud
لکه
under a cloud
<idiom>
ناراحت وغمگین
under a cloud
<idiom>
سوء فن
to cloud over
ابری شدن
[هوشناسی]
cloud
قارچ اتمی
cloud
تیره شدن
cloud
توده ابرومه
cloud
توده انبوه تیره وگرفته
cloud
ابری شدن سایه افکن شدن
noctilucent cloud
ابرنوتلیوسنت
nacreous cloud
ابرصدفی
ion cloud
ابر یون
scattered cloud
ابرپراکنده
low cloud
ابرهای کم ارتفاع
medium cloud
ابرهای متوسط
star cloud
ابری ستارهای
wilson cloud
نوعی ابر غلیظ و متراکم
cloud forest
جنگل بلند مه الود
star cloud
سحابی ستارهای
cloud cover
سطح ابر زیرپوشش اتمی
cloud castle
خیال خام
cloud attack
تک شیمیایی با مواد سمی
cloud amount
غلظت ابر اتمی
cloud amount
میزان پوشش ابر اتمی
cloud attack
تک با ابر شیمیایی
cloud point
دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
cloud land
عالم خیال یافرض
cloud burst
رگبار
electron cloud
ابر الکترونی
storm cloud
ابرهایسیاهطوفانی
cloud drift
ابرمتحرک
mushroom cloud
ابریکهازگردوخاکحاصلازانفجارهستهایتشکیلمیشود
A patch of cloud .
لکه ابر
cloud cover
غلظت ابر اتمی
high cloud
ابرهای مرتفع
cloud capt
ابربرسر
cloud chamber
اتاقک ابر
cloud design
طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
condensation cloud
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
cloud-cuckoo-land
سرزمین اوهام
cloud band border
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
type of high cloud
شکلابرقسمتبالایی
type of low cloud
شکلابرقسمتپائینی
type of middle cloud
شکالابرقسمتمیانی
measurement of cloud ceiling
اندازهگیریفشارهوا
cloud of volcanic ash
خاکسترابریعمودی
cloud-cuckoo-land
سرزمین خواب و خیال
cloud-cuckoo-land
کشور پریون
cloud lattice design
طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
cloud chamber effect
اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
every cloud has a silver lining
<idiom>
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
lasser magellanic cloud
ابر ماژلانی کوچک
dust cloud theory
نظریه غباری
greater magellanic cloud
ابر ماژلانی بزرگ
cloud top height
ارتفاع صعود قارچ اتمی
it look like rain
گویا خیال باریدن دارد
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
rain
بارندگی باریدن
rain ga
باران سنج
too much rain
باران بیش از اندازه
much rain
باران بسیار
much rain
باران زیاد
rain
باران
rain
بارش
asking for rain
استسقاء
intermittent rain
بارش متناوب باران
rain on someone's parade
<idiom>
برنامه های دیگران را مختل کردن
freezing rain
تگرگ
it threatens to rain
هوا مستعد باریدن
rain cap
کلاه کریلی
rain hat
کلاه بارانی
continuous rain
بارش باران دائمی
rain shower
باران شدید
it threatens to rain
است
acid rain
باران اسیدی
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
blood rain
باران سرخ
cyclonic rain
باران چرخهای
rain coat
بارانی
fine rain
باران ریز
fine rain
نم نم
It lookes like rain.
هوا خیال باریدن دارد
fine rain
باران
golden rain
یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
golden rain
آتش باران
rain glass
میزان الهوا
rain worm
خاکدار
rain gage
باران سنج
rain gage
وسیله سنجش میزان بارندگی
the rain pelted down
باران شرق شرق باریدن
the clouds rain
ابر میبارد
rain glass
میزان سنج
rain worm
مادی
rain worm
ساکن زمین دنیوی
rain worm
آدم پست
rain worm
خراتین
rain worm
کرم خاکی
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
rain water
آب باران
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
rain proof
ضد باران
rain prints
اثرهای چکه باران
rain laden
باران ساز
rain forest
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
rain fall
بارندگی
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
plenty of rain
باران کافی
plenty of rain
باران فراوان
orographic rain
باران کوهزاد
rain gauge
باران سنج
rain check
بلیط مجانی یا مجدد
rain check
بلیط باران
rain check
نوید یا قول دعوت بعدی
rain discharge
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
to rain tears
اشک باریدن
to rain tears
اشک ریختن
to send down rain
باران فرستادن
intensity of rain fall
شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
to rain cats and dogs
سخت باریدن
rain gauge station
ایستگاه باران سنجی
to rain cats and dogs
سنگ ازآسمان آمدن
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
We were caught in the rain ( rainstorm) .
وسط باران گیر کردیم
rain water head
طشتک بالای ناودان
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
گرگ باران دیده .
Not all clouds bring rain.
<proverb>
هر ابرى باران نیاورد.
rain gauge recorder
اندازه بارش ثبت شده
standard rain gage
باران سنج معمولی
These clouds are a sign of rain .
این ابرها علامت بارندگی است
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
tropical rain forest
جنگل بارانهای استوایی
direct-reading rain gauge
اندازه مقدار بارش مستقیم
The rain gutter is blocked up with leaves.
برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong.
از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
to take a rain check
[ raincheck]
on an offer
[American E]
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com