English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (2 milliseconds)
English Persian
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
Other Matches
promise قول
promise عهد
promise پیمان
promise نوید انتظار وعده دادن
promise قول دادن پیمان بستن
keep a promise <idiom> به قول خود وفا کردن
i promise to come قول میدهم بیایم
promise وعده
to a one's promise بقول خودوفاکردن
to promise well خوش اتیه بودن
to promise well مایه امیدواری بودن
i cannot positively promise نمیتوانم قول قطعی بدهم
breach one's promise بد عهدی
breach of promise شکستن پیمان ازدواج
breach of promise نقض قول
promise the moon <idiom> آماده انجام کار
To make someone promise . از کسی قول گرفتن
To break a promise. عهد وقولی را شکستن
true to one's promise خوش قول
i rest upon your promise پشت گرمی
i rest upon your promise من به وعده شما است
to stand by one's promise سر قول خود ایستادن
unfaithful to one's promise بد عهد
promise of marriage قول یا پیمان عروسی
written promise قولنامه
untrue to one's promise بد عهدی کردن
parol promise قرارداد شفاهی
person to his promise کسی را ملزم به ایفای وعده کردن
land of promise زمین موعود
to break one's promise شکستن عهدوقول
To keep ones word. To stand by ones promise . سر قول خود ایستادن
To go back on ones promise . to renege . زیر قول خود زدن
demanding the fulfilment of a promise استیفاء
To give ( make ) a promise of help . قول کمک دادن
Be slow to promise and quick to perform. <proverb> در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
cloud ابر
on cloud nine <idiom> خیلی خوشحال وشاد
cloud لکه
under a cloud <idiom> ناراحت وغمگین
under a cloud <idiom> سوء فن
to cloud over ابری شدن [هوشناسی]
cloud قارچ اتمی
cloud تیره شدن
cloud توده ابرومه
cloud توده انبوه تیره وگرفته
cloud ابری شدن سایه افکن شدن
noctilucent cloud ابرنوتلیوسنت
nacreous cloud ابرصدفی
ion cloud ابر یون
scattered cloud ابرپراکنده
low cloud ابرهای کم ارتفاع
medium cloud ابرهای متوسط
star cloud ابری ستارهای
wilson cloud نوعی ابر غلیظ و متراکم
cloud forest جنگل بلند مه الود
star cloud سحابی ستارهای
cloud cover سطح ابر زیرپوشش اتمی
cloud castle خیال خام
cloud attack تک شیمیایی با مواد سمی
cloud amount غلظت ابر اتمی
cloud amount میزان پوشش ابر اتمی
cloud attack تک با ابر شیمیایی
cloud point دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
cloud land عالم خیال یافرض
cloud burst رگبار
electron cloud ابر الکترونی
storm cloud ابرهایسیاهطوفانی
cloud drift ابرمتحرک
mushroom cloud ابریکهازگردوخاکحاصلازانفجارهستهایتشکیلمیشود
A patch of cloud . لکه ابر
cloud cover غلظت ابر اتمی
high cloud ابرهای مرتفع
cloud capt ابربرسر
cloud chamber اتاقک ابر
cloud design طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
condensation cloud ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
cloud-cuckoo-land سرزمین اوهام
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
type of high cloud شکلابرقسمتبالایی
type of low cloud شکلابرقسمتپائینی
type of middle cloud شکالابرقسمتمیانی
measurement of cloud ceiling اندازهگیریفشارهوا
cloud of volcanic ash خاکسترابریعمودی
cloud-cuckoo-land سرزمین خواب و خیال
cloud-cuckoo-land کشور پریون
cloud lattice design طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
cloud chamber effect اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
every cloud has a silver lining <idiom> [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
lasser magellanic cloud ابر ماژلانی کوچک
dust cloud theory نظریه غباری
greater magellanic cloud ابر ماژلانی بزرگ
cloud top height ارتفاع صعود قارچ اتمی
it look like rain گویا خیال باریدن دارد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
rain بارندگی باریدن
rain ga باران سنج
too much rain باران بیش از اندازه
much rain باران بسیار
much rain باران زیاد
rain باران
rain بارش
asking for rain استسقاء
intermittent rain بارش متناوب باران
rain on someone's parade <idiom> برنامه های دیگران را مختل کردن
freezing rain تگرگ
it threatens to rain هوا مستعد باریدن
rain cap کلاه کریلی
rain hat کلاه بارانی
continuous rain بارش باران دائمی
rain shower باران شدید
it threatens to rain است
acid rain باران اسیدی
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
rain check <idiom> بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
blood rain باران سرخ
cyclonic rain باران چرخهای
rain coat بارانی
fine rain باران ریز
fine rain نم نم
It lookes like rain. هوا خیال باریدن دارد
fine rain باران
golden rain یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
golden rain آتش باران
rain glass میزان الهوا
rain worm خاکدار
rain gage باران سنج
rain gage وسیله سنجش میزان بارندگی
the rain pelted down باران شرق شرق باریدن
the clouds rain ابر میبارد
rain glass میزان سنج
rain worm مادی
rain worm ساکن زمین دنیوی
rain worm آدم پست
rain worm خراتین
rain worm کرم خاکی
rain or shine چه باران باشد چه آفتاب
rain water آب باران
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
rain proof ضد باران
rain prints اثرهای چکه باران
rain laden باران ساز
rain forest جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
rain fall بارندگی
rain box صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
plenty of rain باران کافی
plenty of rain باران فراوان
orographic rain باران کوهزاد
rain gauge باران سنج
rain check بلیط مجانی یا مجدد
rain check بلیط باران
rain check نوید یا قول دعوت بعدی
rain discharge حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
to rain tears اشک باریدن
to rain tears اشک ریختن
to send down rain باران فرستادن
intensity of rain fall شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
to rain cats and dogs سخت باریدن
rain gauge station ایستگاه باران سنجی
to rain cats and dogs سنگ ازآسمان آمدن
We are waiting for the rain to stop . معطل بارانم که بند بیاید
We were caught in the rain ( rainstorm) . وسط باران گیر کردیم
rain water head طشتک بالای ناودان
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> گرگ باران دیده .
Not all clouds bring rain. <proverb> هر ابرى باران نیاورد.
rain gauge recorder اندازه بارش ثبت شده
standard rain gage باران سنج معمولی
These clouds are a sign of rain . این ابرها علامت بارندگی است
rain cats and dogs <idiom> باران شدید
tropical rain forest جنگل بارانهای استوایی
direct-reading rain gauge اندازه مقدار بارش مستقیم
The rain gutter is blocked up with leaves. برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com