English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (6 milliseconds)
English Persian
they crowed him king تاج پادشاهی برسرش گذاشتن
Other Matches
crowed غراب
crowed بانگ خروس
crowed بانگ زدن
crowed دیلم
crowed اهرم
crowed کلاغ
crowed shevel بیل حفاری
did he a the king ایاشاه رامخاطب ساخت روکردبه شاه
o king ای پادشاه
to king it شاهی کردن
o king پادشاها
king like شاه منش
king like شاهوار
king like شاه صفت
king سلطان
king ملک
king شهریار
king شاه
king پادشاه
king's english انگلیسی اصیل
king's english اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
king's counsel قاضی دادگاه پادشاه
king's blue رنگ ابی متوسط
king's evidence گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
king snake انواع مارهای جنس Lampropeltis
king size بزرگ
king post قطر شاغولی میان خرپا
king post ستون جرثقیل
king ship شاهی
king ship شهریاری
king ship پادشاهی
king ship سلطنت
king side جناح شاه شطرنج
king's wing جناح شاه شطرنج
king's evil مرض خنازیر
king's gambit گامبی شاه شطرنج
King's side سمتشاه
worthy to become a king شایسته شاه شدن
was a king in yemen پادشاهی برد در یمن
vice king فرمانفرما
they attended the king ایشان درخدمت پادشاه بودند
the king in council شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
sea king دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
vice king نایب السلطنه
king's yellow مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
king's wort سنبل ختایی
king's spear سوسن سفید
king's spear نرگس
king's spear برواق
king's spear بوته سریش
king's round مسابقه با کمانهای صلیبی با6 تیر
king's peg نوشابهای که از شامپانی وکنیاک درست شده باشد
king-post شاه تیر
king-pendant [تیر عمودی در خرپای میانی]
bare king شاه تنها یا بی یاور شطرنج
king crab خرچنگ نعلی
king crab خرچنگی که ماننداست به نعل
king emperor امپراطورانگلستان وهند
king bolt شاه پیچ
king closer اجر کلاغ پر
king craft کشورداری
king craft سیاست
king craft سیاست پادشاهی
king bird یکجورخرمگس
king bird یکجورمرغ بهشتی
good king اسفناج صحرایی
fit for a king لایق پادشاه
freshwater king متصدی اب شیرین کن
fur king بازرگان بزرگ پوست
grizzly king مگس ماهی گیری
baring the king تنها کردن شاه شطرنج
he personated the king شبیه شاه رادراورد
he personated the king سهم شاه رابازی کرد
king dom پادشاهی
king of kings شاهنشاه
king pile تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
king of terrors مرگ
king of fruits شاه میوه
king of fruits شاه میوه ها
king of england پادشاه انگلستان
king post تیر بزرگ عمودی شیروانی شاه تیر
king of birds عقاب
king of birds پادشاه مرغان :دال
king of beasts پادشان جانوران :شیر
king post عصا
king pin زاویه کینگ پین
king dom سلطنت
king dom کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
king hunt شاه شکار
king of arms متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
king pin inclination انحراف کینگ پین
he gained access to the king بشاه تقرب جست
king post truss خرپای ساده
he gained access to the king نزدپادشاه باریافت
king's indian defence دفاع هندی شاه شطرنج
king's indian in reverse هندی شاه معکوس
king's gambit declined گامبی شاه پذیرفته نشده
king's bishop gambit گامبی فیل شاه در گامبی شاه شطرنج
king's indian attack حمله هندی شاه شطرنج
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> آخر شاه منشى کاه کشى است .
to call the shots [to be the king of the castle] <idiom> پاسخگو بودن
Queen's English [King's English] <idiom> [انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com