Dictiornary-Farsi | thoracic legs | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 61 (5 milliseconds)

English	Persian
thoracic legs	پایچسبیدهبهقفسهسینه


Other Matches

thoracic	وابسته به قفسه سینه
thoracic	صدری
thoracic cage	قفسه صدری
thoracic duct	مجرای سینه
thoracic duct	مجرای صدری
thoracic vertebra (1 2)	مهرهبالایی
thoracic vertebrae	ستونمهرهایدم
thoracic cage	قفسه سینه
he is on his last legs	در دم واپسین زندگی است
he is on his last legs	پایش لب گوراست
on one's/its last legs <idiom>	نیرو وسودمندی
he is on his last legs	کار وبارش خوب نیست
he is on his legs	بر پا ایستاده است
he is on his legs	از بستربرخاسته است
he is on his legs	کارش دایراست
to have the legs of	پیش افتادن از
to have the legs of	تندتر رفتن از
to take to one's legs	ریختن
legs	مسیر ممکن در یک تابع
legs	ساق
legs	ساق پا
legs	ساق مثلث قائم الزاویه
legs	پایه
legs	دوندگی کردن
legs	پا زدن
legs	بخش قسمت
legs	پاچه شلوار
legs	ساقه
legs	پا پاچه
legs	ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs	ران
legs	مسافت طی شده قایق در یک دور
legs	قسمتی از مسابقه
legs	شاخه مسیر حرکت
legs	خط واصل بین دو نقطه شاخه
to stretch one's legs <idiom>	خستگی درکردن
peg-legs	دارای پای مصنوعی
peg-legs	پای ساختگی
peg-legs	پای چوبی
tail between one's legs <idiom>	احساس شرمندگی
with the legs crossed	چهارزانو
red legs	نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
he walked me off my legs	مراخسته کرد
sea legs	شاخههای مسیر حرکت ناو
shear legs	جرثقیل پایه دار
sheer legs	یکجور جرثقیل
sheer legs	سه پایه
to fall on one's legs	از دشواری رها شدن
sheer legs	ماچونه
to stand on one's own legs	متکی بخود بودن
to stretch one's legs	برای ورزش راه رفتن
I had pins and needles in my legs.	ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
She has long and shapely legs .	ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb>	پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
ido not feel my legs	نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
daddy-long-legs	بابا لنگ دراز
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs .	میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
He came back with his tail between his legs.	دست از پ؟ درازتر برگشت
daddy-long-legs	رجوع شود به fly crane
My legs fell asleep [are numb] .	ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .