Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
English
Persian
thread bare
فرش کهنه
Other Matches
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
bare
خالی
to bare
برهنه کردن
to bare
آشکارکردن
to bare
عریان کردن
to bare
لخت کردن
bare of
عاری از
bare of
تهی از
bare
بدون روکش
bare
بدون روپوش لخت
A bare (thank you ) .
یک تشکر خشک وخالی
bare
لخت
bare
عریان
bare
عاری
bare
ساده اشکار
bare
برهنه کردن اشکارکردن
bare faced
روگشاده
bare base
پایگاه اشغال نشده
bare handed
بی اسلحه
A bare hourse .
اسب لخت ( بدون زین ودهنه وغیره )
bare base
پایگاه اماده نشده
bare base
فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
bare board
برد خالی
bare boat
قرار داد اجاره کشتی
bare faced
بیحیا
bare bow
کمان لخت
bare handed
بی وسیله
bare handed
دست تنها
to lay bare
اشکارکردن
lay bare
ابراز کردن
lay bare
برهنه کردن
his bare word
قول خشک وخالی او
to lay bare
برهنه کردن
under bare poles
با دکل خالی بی بادبان
bare wire
سیم بدون روکش
bare wire
سیم لخت
bare wire
سیم بدون روپوش
bare subsistence
زندگی بخور و نمیر
bare machine
ماشین لخت
bare king
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
bare faced
بیشره
The room is bare of furniture .
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
bare boat charter
اجاره دربست وسیله نقلیه
thread
سیم
thread
مثل نخ باریک شدن
thread
رشته رشته شدن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
رگه
thread
رشته
thread
موجی کردن
thread
نخ کشیدن به
thread
بند کشیدن
thread
رزوه شیارداخل پیچ ومهره
thread
شیار برجستگی
thread
نخ
thread
ریسمان
thread
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
thread
فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
thread
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread
نخ یاقیطان
thread
قیطان
thread
دنده پیچ
thread
دنده دار کردن مارپیچ
thread
پیچ کردن
thread
دندانه
thread
نخ کردن
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
weft thread
ریسمانتاریشکل
death thread
تهدید به مرگ
warp thread
تارشیاری
sewing thread
نخ خیاطی
thread count
[تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص]
hang by a thread
<idiom>
metallic thread
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
thread fineness
[ضریبی جهت تعیین کیفیت نخ]
thread fineness
نمره نخ
thread fineness
ظرافت نخ
silver thread
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
thread trimmer
آرایندهنخ
thread take-up lever
اهرم بالا-پائینبرندهنخ
inside thread
دنده داخلی قلاویز
inside thread
مارپیچ داخلی
gold thread
گلابتون زر
external thread
دنده خارجی
english thread
پیچ و مهره انگلیسی
direction of thread
جهت پیچ
direction of thread
سوی پیچش پیچ
cut a thread
پیچ تراشیدن
butterss thread
شیار اره
angular thread
پیچ تحت زاویه
angular thread
پیچ وی شکل
air thread
لعاب خورشید
air thread
مخاط شیطان
mercury thread
مارپیچ جیوهای
nut thread
پیچ مهره
thread guide
راهنماینخ
rubber thread
ریسمانلاستیکی
trapezoidal thread
دندههای ذوزنقهای
thread the needle
پاس دقیق از بین مدافعان
thread tap
قلاویز
stepped thread
کولاس پیچی ناقص
stepped thread
پیچ ناقص کولاس
stair thread
کف پله
screw thread
پای پیچ
screw thread
حدیده
acme thread
شیار ذوزنقه ای
thread rubber separator
میانگیر نخدار
Our life is hanging by a thread .
زندگی مابه تار مویی بند است
left hand thread
پیچ چپ گرد
To pick up (to lose) the thread of conversation.
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com