English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
Other Matches
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
logic برهان
logic نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
logic مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
logic سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
logic استدلال
logic عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
logic مدر منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبل دارد
logic قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
logic یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
logic مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
logic زبان ریاضی
logic لاجیک
logic منطقی
logic ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
logic منطق ریاضی
logic ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
logic نمایش گرافیکی قط عات منط قی
logic مراحل و تصمیمات و ارتباطات
logic منطق
logic دانش تفکرات و دلایل
logic تخته مدار چاپ شده حاوی دروازههای منط قی دودویی و نه قط عات آنالوگ
logic ولتاژ نمایش وضعیت منط قی مشخص .
logic دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
symbolic logic منطق سمبلیک
affective logic منطق عاطفی
symbolic logic منطق رمزی
symbolic logic منطق نمادی
structural logic منطق ساختی
fluid logic منطق سیلانی
formal logic منطق مجرد
formal logic منطق رمزی
formal logic منطق صوری
formal logic قضاوت سطحی
logic analysis تحلیل منطقی
two level logic منطق دوسطحی
symbolic logic زبان علایم یاعلامتی
logic probe کاوشگر منطقی
computer logic منطق کامپیوتر
threshold logic منطق استانهای
to chop logic منطق بافتن
control logic منطق کنترل
propositional logic منطق گزارهای
boolean logic منطق بولی
logic theorist نظریه پرداز منطقی
logic network شبکه منطقی
logic multiply ضرب منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logic gate دروازه منطقی
logic function تابع منطقی
logic error خطای منطقی
logic element عنصر لاجیک
logic element عنصر منطقی
logic operation عمل منطقی
logic operator اپراتور منطقی
logic symbol علامت منطقی
logic symbol نماد منطقی
logic switch گزینه منطقی
logic sum مجموع منطقی
logic shift تغییر مکان منطقی
logic seeking دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
logic seeking انتهای خط وط
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
logic programming برنامه نویسی منطقی
logic product حاصلضرب منطقی
logic diagram نمودار منطقی
mathematical logic منطق ریاضی
n level logic منطق N سطحی
negative logic منطق منفی
logic unit واحد منطقی
logic theory نظریه منطقی
hardwired logic تابع منط قی یا برنامهای که در سخت افزار نصب شده است و از وسایل الکترونیکی مثل دروازه ها و نه نرم افزار استفاده میکند
fuzzy logic منطق نامعلوم
fuzzy logic نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
positive logic منطق مثبت
formmal logic منطق صوری
logic variable متغیر منطقی
logic add جمع منطقی
logic device دستگاه منطقی
logic designer طراح مدارهای منطقی
logic design طراحی منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
logic circuit مدار منطقی
logic card کارت منطقی
logic board برد منطقی
logic board تخته منطقی
logic array ارایه منطقی
logic analyzer تحلیل کننده منطقی
shared logic منطق اشتراک
formal logic منطق صوری [منطق]
logic design طرح منطقی
mathematical logic منطق ریاضی [ریاضی]
sequential logic منطق ترتیبی
random logic design طرح منطقی تصادفی
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
uncommitted logic array مشابه 10328
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
arithmetic logic unit واحد حساب و منطق
current mode logic منطق جریانی
diode transistor logic DTL
double rail logic منطق دو خطی
single rail logic منطق تک خطی
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
first order predicate logic PROLO بکار می رود
integrate logic circuit مدار منطقی مجتمع
integrated injection logic IIL
uncommitted logic array جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
emitter coupled logic طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
logic arithmetic unit واحد منطق و حساب
direct coupled transistor logic سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
state- دولت استان
state- جزء به جزء شرح دادن
state- حالت
state وضعیت
state- کشور
state- ایالت کشوری
state- افهار داشتن افهارکردن
state- دولت
state- کیفیت
state- ملت
state- چگونگی
state- تعیین کردن حال
state- ایالت
state- کشوری
state- دولتی حالت
to be in a state of a هراسان بودن
state- توضیح دادن
state ایالت
state حالت
state دولت
state دولتی حالت
state کشوری
state جمهوری کشور
state ملت
state دولت استان
state کیفیت
state چگونگی
state تعیین کردن حال
state افهار داشتن افهارکردن
state وضعیت چیزی
state مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state حال
state تعیین کردن وقرار دادن
state افهار کردن وتصریح کردن
state ابهت
state مقام ورتبه
state سیاسی رسمی وضع
state دولتی
state ایالت کشوری
state کشور
state جزء به جزء شرح دادن
to be in a state of f. پیوسته درتغییربودن
state- مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state- افهار کردن وتصریح کردن
state- تعیین کردن وقرار دادن
state- حال
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- وضعیت چیزی
two state دو حالتی
state- وضعیت
state توضیح دادن
state- جمهوری کشور
to keep state خود را گرفتن
to keep state شان یا مقام خودراحفظ کردن
corresponding state حالت متنافر
the state effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
state- ابهت
to be in a state of a بیم داشتن
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
state- دولتی
state- سیاسی رسمی وضع
state- مقام ورتبه
state affairs امور مملکتی
state government دولت مرکزی
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state guard ارتش ایالتی
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state enterprise بنگاه دولتی
state guard نیروی نظامی ایالتی
state enterprise مالکیت دولتی
stable state حالت پایا
state diagram نمودار حالات
spin state حالت اسپین
state criminals مقصرین سیاسی
state craft سیاستمداری
state college دانشکده دولتی
state equation معادله حالتی
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state criminals مجرمین سیاسی
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state function تابع حالت
state midicine سیستم پزشکی ملی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com