Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
English
Persian
timber frame
قالبچوبی
Other Matches
timber
چوب
Timber!
درخت داره می افتد!
[تازه اره شده]
timber
تیر چوبی
timber
دنده عرضی
timber
چوب ساختمانی
timber
الوار
timber
کنده
timber
درخت الواری
timber
صدای خشک ناهنجار
timber
طنین دار شبیه صدای زنگ
timber
با الوار و تیر پوشاندن
timber
تیر
timber hitch
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
mine timber
الوار معدن
mine timber
تیر چوبی معدن
to tail in a timber
یک سرتیری رادرتوی دیوارقراردادن
half timber
ساخته شده از الوار کوتاه
half timber
الوار کوتاه
ground timber
تیر کف
ground timber
تیر طولی
roof timber
سقفچوبی
squared timber
الوار چارتراش
clear timber
چوب سالم
carcassing timber
الوار
round timber
چوب گرد
timber dam
سدی که اسکلت ان از چوب ساخته شده باشد
timber dam
سد چوبی
timber assembling
اتصال چوبی
the timber warped
تیرپیچ خورد
the timber warped
تیر تاب برداشت
timber line
دار مرز
timber framing
استخوانبندی چوبی
structural timber
الوار ساختمانی
timber pile
پایه چوبی
timber hitch
گره تیر
round timber
گرده بینه
sawed timber
الوار چارتراش
timber work
چوبکاری
timber toe
کسی که پای چوبین دارد
timber for roofs or trusses
چوب خرپای سقف
to frame someone
کسی بیگناه را متهم کردن
to frame someone
پاپوش درست کردن برای کسی
frame up
توط ئه
frame up
دوز وکلک
frame up
دسیسه
frame
چارچوب گرفتن طرح کردن
K-frame
قاببصورتحرفk
ox frame
قابی که گوشههای چلیپایی دارد
saw frame
کمان اره
frame-up
توط ئه
frame
فریم
frame
قاب چارچوب کمان
frame
استاتور استخوان بندی
frame
هیکل حالت موقتی
frame
چهارچوب
frame
کنترل هایی
frame
شاسی
frame
تنه
frame
کالبد
frame
باربست
frame
سازه
frame
قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
frame
قاب کادر
frame
قواره
frame
دنده عرضی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
frame
صحنه
frame
پاپوش درست کردن
frame
بدن
frame
ساختمان
frame
قاب کردن
frame-up
پرونده سازی
frame
بیان کردن
frame
تنظیم کردن
frame
قاب کردن قاب گرفتن
frame
چارچوب
frame
قاب
frame
1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
frame
بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
frame
چهارچوب تنه
frame
منطق اسکلت
frame
قاعده
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
frame
فرمول
frame
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
two light frame
پنجره دو قلو
time frame
چارچوب زمانی
freeze-frame
قاب ایستا
frame push
اهرم فشاردهنده
to connect to frame
اتصال به بدنه
freeze-frame
قاب ایستایی
cold frame
سرما دورکن
two light frame
پنجره دوچشمه
door-frame
چارچوب در
time frame
مدت لازم
adjustable frame
چهارچوب قابل تنظیم
web frame
قالبشبکهای
wire frame
قالبفلزی
climbing frame
وسیلهایمخصوصبازیکودکان
frame of mind
حالتذهنیفرد
to frame an answer
پاسخی را طرح کردن
warp frame
قاب چله
frame agreement
توافق اولیه
frame agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
warping frame
قالبپیچنده
walking frame
قالبچهارپا
vertical frame
قالبعمودی
burner frame
قالب
burner frame
سوخت
frame stile
قالبنردبانی
head of frame
سرقاب
metal frame
قالبفلزی
overhead frame
قالببالایسر
portal frame
قالبدرگاهی
roller frame
قالبدورانی
sash frame
حمایلقاب
sill of frame
آستانهقاب
track frame
قالبشیار
box-frame
قاب صندوقی
frame of reference
چهارچوب داوری
door frame
چارچوب در
frame antenna
انتن چارگوش
frame frequency
بسامد صحنه
frame house
خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
frame of hachsaw
کمان اره چکی
frame of hachsaw
کلاف اره چکی
frame partition
جداگر سازه دار
frame partition
تیغه تیرپایهای
frame partition
تیغه قالبی
frame of an apparatus
شاسی
frame work
چهارچوب
crane frame
چارچوب جرثقیل
claim frame
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
frame-ups
پرونده سازی
frame-ups
توط ئه
window frame
قاب پنجره
window-frame
قاب پنجره
bar frame
تیرک قاب
base frame
چهارچوب زیر دستگاهها
beacon frame
فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
belt frame
اسکلت محیطی بدنه هواپیما
c frame press
پرس با قالب "سی " شکل
casement frame
قاب بازشو
chassis frame
چارچوب شاسی
full frame
قاب کامل
picture frame
قاب عکس
mirror frame
جعبه اینه
open frame
هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
pack frame
کوله پشتی زین دار
provisional frame
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
plan frame
چارچوب برنامه
piling frame
داربست
page frame
قاب صفحه
reference frame
دستگاه مقایسهای
distribution frame
مقسم
page frame
قالب صفحه
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
machine frame
چارچوب دستگاه
magnet frame
یوغ اهنربایی
main frame
کامپیوتر بزرگ
mast frame
قاب چهارگوش
spinning frame
چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
space frame
قاب سه بعدی
wire frame model
نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
gap frame press
پرس "سی " شکل
swing frame grinder
دستگاه سنگ زنی نوسان دار
wood frame construction
ساختمان با استخوانبندی چوبی
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
intermediate distribution frame
مقسم میانی
track roller frame
قالبگردندهشیاردار
micro to main frame
پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
locomotive frame drilling machine
دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
middle rial of door frame
قیدچه
double frame hobbing machine
دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
frame of mind (good or bad)
<idiom>
top and bottom rail of door frame
پاسار
sewing: sewing frame
ماشیندوخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com