Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6 milliseconds)
English
Persian
timber hitch
گره تیر
timber hitch
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
Other Matches
timber
الوار
timber
کنده
timber
درخت الواری
timber
صدای خشک ناهنجار
timber
با الوار و تیر پوشاندن
timber
چوب ساختمانی
timber
تیر چوبی
timber
دنده عرضی
Timber!
درخت داره می افتد!
[تازه اره شده]
timber
تیر
timber
چوب
timber
طنین دار شبیه صدای زنگ
round timber
گرده بینه
round timber
چوب گرد
mine timber
تیر چوبی معدن
mine timber
الوار معدن
roof timber
سقفچوبی
timber frame
قالبچوبی
half timber
ساخته شده از الوار کوتاه
half timber
الوار کوتاه
sawed timber
الوار چارتراش
to tail in a timber
یک سرتیری رادرتوی دیوارقراردادن
timber work
چوبکاری
the timber warped
تیر تاب برداشت
the timber warped
تیرپیچ خورد
timber assembling
اتصال چوبی
structural timber
الوار ساختمانی
timber dam
سد چوبی
timber framing
استخوانبندی چوبی
timber line
دار مرز
timber pile
پایه چوبی
timber toe
کسی که پای چوبین دارد
squared timber
الوار چارتراش
clear timber
چوب سالم
ground timber
تیر کف
timber dam
سدی که اسکلت ان از چوب ساخته شده باشد
ground timber
تیر طولی
carcassing timber
الوار
timber for roofs or trusses
چوب خرپای سقف
hitch
اویختن
hitch
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitch
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch
خفت
hitch
اتصال
hitch
گرفتاری
hitch
بند
hitch up
خفت زدن به
hitch
انداختن
hitch
بستن
hitch
هل دادن
hitch
تکان دادن
hitch
گیر
hitch
مانع محظور
hitch
پیچ وخمیدگی
There is a hitch somewhere.
یک جای کار گره خورده است
to hitch
سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
hitch up
اسب را یراق کردن
hitch and go
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
to hitch
مجانی سوار شدن
to hitch
اوتو استاپ زدن
hitch-hiking
مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hikes
اتواستاپ زدن
hitch-hiked
مفتی سوار ماشین کسی شدن
There is a hitch in this project.
این طرح یک جایش گیر دارد
hitch-hiker
کسیکهدرسرجادهباانگشتشصتخودتقاضایماشینمیکند
towing hitch
حالتاتواستاپزدن
hitch-hiking
اتواستاپ زدن
last-minute hitch
گیریی در لحظه آخر
cow hitch
گروهگاوی
hitch pin
سوزنگره
hitch-hikes
مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiked
اتواستاپ زدن
blackwall hitch
گره قلاب
hitch kick
شوت قیچی
half hitch
نیم خفت
half hitch
گره نیم خفت
clove hitch
نوعی گره
clove hitch
گره دو خفت
clove hitch
گره کشتی بان
clove hitch
بند دو خفت
buntline hitch
گره حلقه
hitch kick
پرش طول با دو گام برداشتن درهوا و دست بالای سر
hitch tie
گره اویزان
hitch-hike
اتواستاپ زدن
hitch-hike
مفتی سوار ماشین کسی شدن
half hitch
نیم گره
swab hitch
bend sheet
rolling hitch
گره سه خفت
midshipman's hitch
گره دانشجو
marlinespike hitch
گره درفش
marline hitch
گره ننوmarlin
hitch tie
گره شستی
to hitch a lift
[ride]
from somebody
سواری شدن
[در خودروی کسی]
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
basket hitch tie
گره اویزان دو خفتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com