Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
Other Matches
average seek time
مدت متوسط جستجو
Symmetry
تقارن
[ریاضی]
symmetry
قرینگی
symmetry
تقارن
symmetry
هم اراستگی
symmetry
هم جور
symmetry
مراعات نظیر تشابه
symmetry
سازواری
symmetry
تناسب
Symmetry
همامونی
[ریاضی]
symmetry
تشابه
symmetry
قرینه سازی همسنجی
symmetry
قرینه تناسب
symmetry
قرینه
symmetry
همسازی
symmetry ink
مرکبی که اثران در روی کاغذتنهاوقتی نمودارمیشودکه ان کاغذراگرم کنند
symmetry lines
خطوط تقارن
symmetry number
عدد تقارن
symmetry group
گروه تقارن
symmetry operation
عمل تقارن
symmetry transformation
تبدیل تقارنی
plane of symmetry
سطح تقارن
symmetry point
نقطه تقارن
rotational symmetry
تقارن چرخشی
axis of symmetry
محور تقارن
plane of symmetry
صفحه تقارن
symmetry element
عنصر تقارن
symmetry axis
محور تقارن
symmetry vibration
ارتعاش متقارن
symmetry plane
صفحه تقارن
symmetry top
فرفرهای متقارن
symmetry substance
ماده متقارن
symmetry stretching
کشش متقارن
point of symmetry
نقطه تقارن
plane of mirror symmetry
صفحه تقارن اینهای
mirror plane of symmetry
صفحه تقارن اینهای
simple axis of symmetry
محور ساده تقارن
symmetry allowed reaction
واکنش مجاز از لحاظ تقارن
symmetry double bond
پیوند دوگانه متقارن
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
average value
میانگین
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
average value
مقدار متوسط
average value
مقدار میانگین
above-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
particular average
خسارات جزئی
above average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
with particular average
مشمول خسارات خاص
average out
میانگین در نظر گرفتن
average particular
خسارت وارده بر کشتی
average value
ارزش میانگین
particular average
خسارت خاص
average
معدل
average
خسارت بحری
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
مقدار متوسط
average
معدل میانگین
average
خسارت
average
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
در حالت کلی
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
میانگین موفقیت
average
حد وسط
average
میانه متوسط
average
درجه عادی میانگین
average
پیدا کردن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
رویهمرفته بالغ شدن
average
میانگین
average
متوسط
average
میانگاه
average
حد متوسط
average
روی هم رفته
average
متوسط خسارت در بیمه
average
ایجاد میانگین
on average
[on av.]
در حالت کلی
average
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
particular average
خسارت جزئی
on average
[on av.]
روی هم رفته
average
معدل گرفتن
on average
[on av.]
در میانگین
bowling average
معدل امتیاز بازیگربولینگ
moving average
میانگین غلتان
moving average
میانگین متحرک
bowling average
میانگین امتیازهای توپ انداز
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
simple average
میانگین ساده
average depth
عمق متوسط
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
average costs
معدل هزینه کل محصولات
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
average expense
هزینه متوسط
average error
خطای میانگین
average efficiency
بازده متوسط
average discharge
بده متوسط
average discharge
بده میانگین
average deviation
انحراف میانگین
average deviation
انحراف متوسط
average speed
سرعت متوسط
average flow
بده میانگین
average conditions
شرایط عادی
average clause
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average clause
بند یا ماده خسارت
average bond
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
average available discharge
بده متوسط مفید
average available discharge
بده میانگینی دسترس
average adjustment
تصفیه خسارت
average adjuster
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average conditions
شرایط متوسط
average cost
هزینه متوسط
average speed
سرعت متوسط حرکت
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
batting average
میانگین توپزنی
average voltage
ولتاژ متوسط
average life
عمر متوسط
average cost
میانگین هزینه
average stater
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average revenue
قیمتی که خریدارمی پردازد
composite average
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average price
میانگین قیمت
average return
بازده متوسط
with pwrticular average
مشمول خسارت خاص
average price
قیمت متوسط
average payment
پرداخت متوسط
average yield
بازده متوسط
average output
محصول متوسط
average revenue
درامد متوسط
average product
تولید متوسط
weighted average
متوسط وزنی
average radius
شعاع میانگاه
average radius
شعاع میانه
monthly average
متوسط ماهیانه
average productivity
بازدهی متوسط
average productivity
بهره دهی متوسط
weighted average
میانگین وزنی
weighted average
میانگین موزون
average product
محصول متوسط
general average
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
goal average
گل اواژ
Nikkei average
شاخصسهام درژاپن
average intensity
شدت جریان متوسط
goal average
گل شماری
average latency
رکود متوسط
average latency
تاخیر متوسط
average input
نهاده متوسط
average heading
جهت متوسط هواپیما
average revenue
قیمت عادی
average key
کلیدوسط
average flow
جریان متوسط
average life
عمر متوسط اقلام دارائی
average life
عمر میانگین
average heading
جهت متوسط مسیر
average reaction rate
سرعت متوسط واکنش
average annual precipitation
متوسط بارندگی سالینه
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average evoked potential
پتانسیل فراخوانده متوسط
average propensity to save
y/s= APS
average reaction rate
مقدار متوسط واکنش
average limit of ice
حد متوسط یخ
average kinetic energy
انرژی متوسط جنبشی
average molecular speed
سرعت مولکولی متوسط
average net return
بازده خالص متوسط
average revenue product
درامد متوسط محصول
average cost pricing
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average fixed cost
هزینه ثابت متوسط
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average total cost
هزینه متوسط کل
average degree of polymerization
درجه متوسط بسپارش
average marginal relationship
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average variable cost
متغیر
average variable cost
هزینه متوسط
average variable cost
هزینه متوسط متغیر
average purchase rate
نرخ متوسط خرید
free of general average
معاف از خسارات عمومی
average tax rate
نزخ متوسط مالیات
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
fair average quality
کیفیت متوسط مناسب
general average statement
صورت یا اعلامیه خسارت کلی
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
earned run average
میانگین امتیاز کسب شده
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
وقتش که شد خبر میکنم
number average degree of polymerization
میانگین عددی درجه بسپارش
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
reasonable of average wage fair
اجرت المثل
average daily traffic
[ADT]
متوسط ترافیک روزانه
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
long run average cost curve
منحنی هزینه متوسط بلند مدت
weight average molecular weight
میانگین وزنی وزن مولکولی
to keep time
موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
to know the time of d
اگاه بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com