English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
time chart جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
Other Matches
chart تنظیم طرح پرتاب توپ
chart گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
x y chart نمودار مختصاتی
chart کاغذ
chart نوار تابلو نمودار
chart دیاگرام
chart شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
chart نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
chart شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
chart شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
chart نقشه
chart نمودار
chart طرح طرح تیر جدول
chart ترسیمه
chart چارت
chart نگاره
chart جدول
chart گرافیگ
chart ترسیم اماری
chart کشیدن
chart بر روی نقشه نشان دادن
chart طرح کردن نگاره
logarithmic chart نمودار یا جدول لگاریتمی
location chart نگاره مکانی
timing chart نمودارتنظیم وقت
map chart طرح نقشهای
map chart نقشه مسطح
mercator chart نقشه مرکاتور
mercator chart نقشه قائم الزاویه
nautical chart نقشه دریانوردی
firing chart طرح تیر
test chart لوحه بینایی سنجی
loading chart جدول بارگیری
aeronautical chart نقشه ناوبری هوایی
colour chart نموداررنگ
approach chart نقشه مسیر فرود
approach chart نقشه تقرب هواپیما
area chart نمودار مساحت
artillery chart طرح تیر توپخانه
gantt chart نمودار گانت
grid chart شبکه مختصات
grid chart نمودار شبکهای
partlow chart ستونپارتلو
firing chart طرح تیر توپخانه
activity chart نمودار فعالیت
aeronautical chart نقشههای فضانوردی
aeronautical chart نقشههای هوانوردی
alignment chart نمودار
alignment chart نموگرام
alignment chart اباک
alignment chart الگو
expectancy chart نمودار انتظار
difference chart جدول تعیین بر دو سمت توپ
difference chart جدول تعیین سمت و برد نسبی
flow chart شمای عملیات
flow chart نمودارچرخش کار
flow chart نمودار گردش کار
flow chart نودار جریان امورصنعتی وپیچیده
flow chart نمودار جریان وسیر مواد درکارخانه
line chart نمودار خطی
control chart جدول کنترل کیفیت تولید
flow chart نمودارگردشی
lap chart جدول زمانی برای هر دور
bar chart گرافی که مقادیر در آن به صورت میلههای افقی و عمودی نشان داده شده اند
hydrographic chart نقشه اب نگاری دریایی
hydrographic chart نقشه دریایی
visibility chart نمودارقابلیت دید
visibility chart طرح امکان دید
bar chart نمودار میلهای
bar chart وزن سنج وزن نگار
bar chart دستگاه ثبت وزن
bar chart نمودار سطری یا ستونی
loading chart طرح بارگیری هواپیما
chart datum مبنای عمق نقشه
chart data عناصرنقشهای
chart data عناصر تیر نقشهای
profile chart نمودار نیمرخ
classification chart نموداررده بندی
process chart نقشه روند کار
process chart نقشه عملیات
print chart فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
polar chart نمودار با مختصات قطبی
plotting chart نقشه ثبت و رسم مسیر حرکت ناو
plotting chart نقشه ناوبری هواپیما یاکشتی
planned chart کروکی زمین
planned chart نقشه کروکی
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
pie chart نمودار کلوچهای
text chart جدول نوشتاری
target chart نقشه هدفهای بمباران هوایی
classification chart نمودار طبقه بندی
chart series سری نقشه ها
chart of attributes جدول امار تعیین درجه مرغوبیت کالا
snellen chart صفحه اسنلن
star chart نقشه ستارگان
chart desk میز نقشه
structure chart نمودار ساختار
surveyed chart طرح تیر نقشه برداری شده
synoptic chart نقشه هوازی
system chart نمودار سیستم
pert chart نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
chart base چارت مادر
observed chart طرح تیر دیدبانی شده
pie chart نمودار دایره ای [ریاضی]
circle chart نمودار دایره ای [ریاضی]
pie chart گراف دایره ای [ریاضی]
organization chart نمودار سازمانی
cartesian chart مختصات کارتزین
network chart نمودار شبکه
nautical chart نقشه دریایی
chart base چارت مبنا
classification chart نمودار دسته بندی
organization chart نمودارسازمان یکان
organization chart لوحه سازمان
circle chart گراف دایره ای [ریاضی]
nautical chart نقشه دریایی اب نگاری شده
aeronautical plotting chart نقشه مخصوص رسم مسیر ناوبری
air target chart نمودارهدفهای هوایی
segmented bar chart نمودار میلهای قطعه بندی شده
column text chart جدول متن ستونی
bulleted list chart لیست جدولی بولت دار
strip chart recorder ثبات نوار کاغذی
aeronautical plotting chart نقشه مخصوص ناوبری هوایی
stacked column chart جدول ستونی انباشته
air target chart نقشه هدفهای هوایی
chart correction card کارت تصحیح نقشه
manpower loading chart نمودار تخصیص نیروی انسانی
consecutive number of the chart شماره پیاپی نقشه
tidal current chart نقشه جریان کشندها
simple list text chart جدول نوشتاری با لیست ساده
free form text chart جدول نوشتاری بفرم ازاد
cable rigging tension chart جدولی که ارتباط بین تنش کابل کنترل و درجه حرارت رانشان میدهد
mixed column line chart نمودار ستونی- خطی ترکیبی
linked pie/column chart graph column/pie linked
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . وقتش که شد خبر میکنم
down time زمان توقف
down time زمان تلف
take one's time <idiom> انجام کاری بدون عجله
time after time <idiom> مکررا
There is yet time. هنوز وقت هست.
take your time عجله نکن
down time مرگ
in no time <idiom> سریعا ،بزودی
time out <idiom> پایان وقت
while away the time <idiom> زمان خوشی را گذراندن
in time <idiom> قبل از ساعت مقرر
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
time is up وقت گذشت
down time زمان بیکاری
down time وقفه
have a time <idiom> زمان خوبی داشتن
have a time <idiom> به مشکل بر خوردن
on time <idiom> سرساعت
at this time <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
from time to time <idiom> گاهگاهی
for the time being <idiom> برای مدتی
do time <idiom> مدتی درزندان بودن
take off (time) <idiom> سرکار حاضر نشدن
all the time <idiom> به طور مکرر
about time <idiom> زودتراز اینها
down time مدت از کار افتادگی
at another time در زمان دیگری
down time زمان تلفن شده
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
keep time <idiom> زمان صحیح رانشان دادن
some time or other یک روزی
old time قدیمی
off time مرخصی
off time وقت ازاد
mean time ساعت متوسط
mean time زمان متوسط
time in ادامه بازی پس از توقف
many a time بارها
many a time چندین بار
to d. a way one's time وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
to keep time موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
to know the time of d هوشیاربودن
to know the time of d اگاه بودن
just in time روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
just in time درست بموقع
it is time i was going وقت رفتن من رسیده است
on time مدت دار
once upon a time روزی
some time or other یک وقتی
some time مدتی
some time یک وقتی
specified time وقت معین
she is near her time وقت زاییدنش نزدیک است
there is a time for everything هرکاری وقتی
there is a time for everything دارد
time and again چندین بار
time and again بکرات
out of time بیجا
out of time بیگاه
out of time بیموقع
one at a time یکی یکی
once upon a time یکی بودیکی نبود
once upon a time روزگاری
two time دو حرکت ساده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com