Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
time flies
<proverb>
عمر ضایع مکن ای دل که جهان می گذرد
Other Matches
fruit flies
کرم میوه
as the crow flies
<idiom>
راه درست ومستقیم
tzetze flies
مگس تسه تسه
tsetse flies
مگس تسه تسه
crane flies
درنامگس
I cant be bothered. bother the flies!
برو بابا حوصله داری !
flies blow meat
حشرات روی گوشت تخم میگذارند
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
وقتش که شد خبر میکنم
once upon a time
روزی
once upon a time
روزگاری
once upon a time
یکی بودیکی نبود
one at a time
یکی یکی
out of time
بیموقع
out of time
بیگاه
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
from time to time
<idiom>
گاهگاهی
on time
مدت دار
have a time
<idiom>
زمان خوبی داشتن
keep time
<idiom>
زمان صحیح رانشان دادن
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
on time
<idiom>
سرساعت
take off (time)
<idiom>
سرکار حاضر نشدن
take one's time
<idiom>
انجام کاری بدون عجله
time after time
<idiom>
مکررا
off time
وقت ازاد
time out
<idiom>
پایان وقت
while away the time
<idiom>
زمان خوشی را گذراندن
off time
مرخصی
in no time
<idiom>
سریعا ،بزودی
in time
<idiom>
قبل از ساعت مقرر
old time
قدیمی
at another time
در زمان دیگری
out of time
بیجا
time in
ادامه بازی پس از توقف
against time
رکوردگیری
against time
تایم گیری
There is still time before I go.
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
have a time
<idiom>
به مشکل بر خوردن
time out
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
time out
مهلت
time out
تایم
time out
ایست
time out
وقفه فاصله
at a specified time
در وقت معین یا معلوم
It's time
وقتش رسیده که
behind time
بی موقع
There is yet time.
هنوز وقت هست.
at this time
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
take your time
عجله نکن
time will tell
در آینده معلوم می شود
behind time
دیر
time is up
وقت گذشت
at the same time
در عین حال
at the same time
در ان واحد
at the same time
ضمنا"
time out
ساعت غیبت کارگر
for the time being
<idiom>
برای مدتی
in time
بجا
what time is it?
چه ساعتی است
what is the time?
چه ساعتی است
what is the time?
وقت چیست
all-time
همیشگی
all-time
بیسابقه
all-time
بالا یا پایینترین حد
from time to time
هرچندوقت یکبار
from time to time
گاه گاهی
one-time
پیشین
one-time
قبلی
one-time
سابق
from this time forth
ازاین ببعد
to d. a way one's time
وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
to keep time
موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
in time
بموقع
in the time to come
اینده
in the mean time
ضمنا
in no time
خیلی زود
it is time i was going
وقت رفتن من رسیده است
just in time
درست بموقع
just in time
روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
two time
دو حرکت ساده
to know the time of d
اگاه بودن
up time
زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
to know the time of d
هوشیاربودن
i time
time Instruction
from this time forth
زین سپس
from this time forth
ازاین پس
for the time being
عجالت
down time
مرگ
down time
زمان تلف
down time
زمان توقف
down time
زمان بیکاری
down time
وقفه
down time
زمان تلفن شده
down time
مدت از کار افتادگی
Our time is up .
وقت تمام است
One by one . One at a time .
یک یک ( یکی یکی )
Once upon a time .
یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
about time
<idiom>
زودتراز اینها
all the time
<idiom>
به طور مکرر
mean time
ساعت متوسط
f. time
روزهای تعطیل دادگاه
four-four time
چهارهچهارم
three-four time
نت
two-two time
نتدودوم
many a time
چندین بار
many a time
بارها
even time
دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
since that time. thereafter.
ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
What time is it?What time do you have?
ساعت چند است
At the same time .
درعین حال
some time
یک وقتی
mean time
زمان متوسط
do time
<idiom>
مدتی درزندان بودن
time and again
بکرات
time
زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time
ثیر قرار میدهد
time
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time
ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
time
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time and again
چندین بار
there is a time for everything
دارد
there is a time for everything
هرکاری وقتی
time
زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
in the time to come
در
specified time
وقت معین
some time or other
یک روزی
some time or other
یک وقتی
some time
مدتی
she is near her time
وقت زاییدنش نزدیک است
time
TIفرمان E
time
اندازه گیری زمان یک عملیات
time
زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
متقارن ساختن
time
وقت معین کردن
time
مدت
time
عهد
time
مدروز
time
روزگار
time
زمانه
time
هنگام
time
فرصت مجال
time
گاه
time
زمان
time
وقت
time
[s]
<adv.>
بار
time
مرورزمان را ثبت کردن
time
زمانی موقعی
time
ساعتی
time
به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time
وقت قرار دادن برای
time
دفعه وقت چیزی رامعین کردن
time
فرصت موقع
time
فرصت
time
تایم
time
[s]
<adv.>
دفعه
time
ایام
for the first
[last]
time
برای اولین
[آخرین]
بار
What have you been up to this time?
حالا دیگر چه کار کردی ؟
[کاری خطا یا فضولی]
any time
<adv.>
هر بار
at any time
<adv.>
هر بار
any time
<adv.>
درهمه اوقات
at any time
<adv.>
همیشه
any time
<adv.>
همیشه
at any time
<adv.>
درهمه اوقات
time thrust
ضد حمله شمیرباز
time trial
رکوردگیری در تمرین رکوردگیری
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
time table
جدول زمان بندی
time error
خطای زمانی
time deposits
سپردههای مدت دار
time deposits
مطالبه نقدی موجل از بانک
time trouble
کمبود وقت
time trouble
تنگی وقت
time trial
مسابقه دوتمرینی
time estimation
براورد زمانی
time disorientation
گم گشتگی زمانی
time distance
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
time distance
زمان عبور ستون
time draft
برات مدت دار
time exposure
مدت بازماندن دیافراگم دوربین عکاسی
time table
جدول زمانی
time flutter
اختلال زمانی
time slice
قطعه زمان
time sheet
ورقه ثبت ساعات کار
time server
بوجارلنجان
time server
ابن الوقت
time series
سریهای زمانی
time sense
حس زمانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com