English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
timing device وسیله
timing device ساعتی
Other Matches
timing تنظیم سرعت چیزی
timing تنظیم
timing زمان سنجی
timing تنظیم زمان عمل کردن موتور
timing زمان عمل کردن
timing تنظیم زمان احتراق موتور
timing تنظیم وقت
timing زمان گیری
timing زمان بندی
timing برنامه ریزی زمانی
timing زمان احتراق
timing chart نمودارتنظیم وقت
advanced timing ادوانس
timing belt تسمهتیمینگ
valve timing تنظیم سوپاپ اتومبیل
valve timing زمان بندی سوپاپ
attack timing زمان بندی تک
timing track شیار تنظیم وقت
timing gear چرخ دنده میل بادامک
interrupter timing میزان کردن جرقه
spark timing میزان کردن جرقه
ignition timing میزان کردن جرقه
magneto timing میزان کردن مگنت
injection timing تنظیم مقدار تزریق
timing diagram نمودار تنظیم وقت
timing disc علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
automatic timing advance تنظیم کننده خودکار
transmitter signal element timing زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j. موقع شناس بودن
device دستگاه
device ماشین یا وسیله کارا
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device name نام دستگاه
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device ابزار
device حیله
device الت
device شعار دستگاه
device دستگاه اسباب وسیله
device تجهیزات
device اپارات
device فزاره
device چاشنی
device خارضامن
device عامل
device ضامن
device وسیله
device اسباب
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device PRN برای پورت چاپگر
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device تمهید
device شیوه
device اختراع
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device وسیله جانبی
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
point device بسیار درست
point device کاملا راست
point device بی عیب
pressure device عامل فشاری مین
pointing device وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
pressure device ماسوره فشاری
pointing device دستگاه اشاره گر
passive device دستگاه منفعل
overload device فیوز گرمایی
logic device دستگاه منطقی
mapping device دستگاه نگاشت
MCI device وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
input device دستگاه ورودی
safety device خارضامن
measuring device تجهیزات اندازه گیری
microcoding device دستگاه ریزبرنامه نویسی
nonohmic device دستگاه غیر اهمی
output device دستگاه خروجی
overcurrent device دستگاه حفافت
pull device ماسوره کشش مین
symbolic device دستگاه سمبلیک
synchronous device دستگاه همگام
synchronous device دستگاه همزمان
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
fastening device پوچگیره
locking device ابزار
warning device وسیلههشدار
To take someone in . to device ( fool ) someone . کسی را گول زدن
physical device ابزار مادی
military device اسباب ارتشی
lifting device ابزار بالا بر
switching device تجهیزات سوئیچینگ
storage device دستگاه انباره
pull device عامل کششی
safety device دستگاه ضامن
safety device ضامن
semiconductor device دستگاه نیمه هادی
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sequential device دستگاه ترتیبی
sighting device وسیله نشانه روی
sighting device دوربین دستگاه نشانه روی
spooling device وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device دستگاه انبارش
storage device دستگاه ذخیره
storage device دستگاه ذخیره سازی
storage device انباره
audio device دستگاه سمعی
electroreceptive device وسیله برقی
dedicated device دستگاه اختصاصی
device cluster گروه دستگاه
clamping device وسایل قید و بست
device code کد دستگاه
device dependent وابسته به دستگاه
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver محرک دستگاه
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
device flag پرچم دستگاه
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device independence مستقل از دستگاه
antifriction device مکانیسم ضد اصطکاک
communication device دستگاه ارتباطی
bending device کج گیر
binary device دستگاه دو حالته
bistable device دستگاه دوپایا
auctioneering device وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
asynchronous device دستگاه غیرهمزمان
asynchronous device دستگاه ناهمگام
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
antiwatching device ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
antisweep device ضامن ضد جمع اوری مین
antisweep device ضامن ضد مین روبی
antirecovery device ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
antifriction device وسیله ضد اصطکاک
device independence استقلال دستگاه
active device دستگاه فعال
ignition device وسیله احتراق
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
firing device ماسوره
peripheral device دستگاه جنبی
firing device عامل منفجرکننده
analog device دستگاه انالوگ
analog device دستگاه قیاسی
active device دستگاه کنشی
firing device ماسوره مین
dressing device دستگاه مستقیم کنی
gripping device متعلقات گیره و بست
anticountermining device وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
device number شماره دستگاه
device status وضعیت دستگاه
illuminating device تجهیزات روشنایی
discrete device دستگاه گسسته
display device دستگاه نمایش
drawing device دستگاه ترسیمه
peripheral device port قسمتاصلیتنظیماتمحیط
audio response device دستگاه جواب دهنده سمعی
automatic steering device سکان خودکار
slat tilt device وسیلهسرازیریمیله
acoustic resonance device دستگاه همنوایی صوتی
anti interference device دستگاه ضد تداخل
firing pull device ماسوره کششی مین
input/output device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
safety locking device قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
output [of a circuit or device] خروجی [مهندسی برق] [الکترونیک]
metal detecting device دستگاه فلزیاب
metal detection device دستگاه فلزیاب
input output device دستگاه ورودی و خروجی
solid state device دستگاه حالت جامد
sequential access device دستگاه با دستیابی ترتیبی
secondary storage device دستگاه حافظه ثانوی
positional protection device دستگاه حفافت درگاه
ingot conveying device تجهیزات انتقال شمش
pipe bending device لوله خمکن
head cleaning device وسیله هد پاک کن
firing pressure device ماسوره فشاری مین
optical recognition device دستگاه تشخیص نوری
graphic input device دستگاه ورودی گرافیکی
graphic output device دستگاه خروجی گرافیکی
mass storage device دستگاه انبوه ذخیره
mass storage device دستگاه تل انبارش
high lift device وسایل برای زیاد
installable device driver درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
data storage device دستگاه ذخیره داده
data preparation device دستگاه اماده سازی داده
charge coupled device دستگاه توام با بار
charge coupled device دستگاه بار جفت شده
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com