Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (5 milliseconds)
English
Persian
to be reduced to the ranks
بپایه سربازی تنزل یافتن
Other Matches
reduced
کاهیده
reduced charge
خرج کمتر یا پایین تر توپ
reduced mass
جرم کاهیده
reduced mass
جرم کاهش یافته
reduced lighting
حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
reduced lighting
حرکت با چراغ کم نور
reduced form
فرم تقلیل یافته
reduced form
فرم تعدیل شده
reduced eye
چشمی باریک شده
reduced employees
کارمندان منفصل گردیده
reduced employees
کارمندان کم شده
reduced circumstances
بینوایی
reduced cues
نشانههای مخفف
reduced circumstances
بیچیزی
reduced pressure
فشار کاهیده
reduced price
بهای نازل
to be reduced to starvation
اجبارا گرسنگی کشیدن
to be reduced to poverty
فقیر شدن
to be reduced to poverty
بگدائی افتادن
reduced velocity
گرانروی کاهیده
reduced variable
متغیر کاهیده
reduced price
بهای کاسته بهای تخفیف دار
reduced strenght
حداقل استعداد جنگی
reduced strenght
استعدادجنگی کم
reduced temprature
دمای کاهیده
Such exravagance reduced her to beggary .
این ولخرجی با لاخره اورابگدایی انداخت
from within the ranks of
از رتبه
from within the ranks of
از پایه
ranks
رتبه بندی
ranks
جلف
ranks
درجه
ranks
مرتبه
ranks
ترشیده
ranks
انبوه
ranks
رتبه بندی کردن
ranks
درجه دادن دسته بندی کردن
ranks
اراستن منظم کردن
ranks
رتبه
ranks
شان
ranks
قطار رشته
ranks
ردیف
ranks
ردیف صف
ranks
طلب شده ترتیب
ranks
نظم
ranks
شکل
ranks
سلسله مقام
ranks
ذخیره داده به ترتیب , طبق اندازه و اهمیت
ranks
عرض
ranks
طبقه
ranks
طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranks
صف
reduced instruction set computer
طرح CPU که مجموعه دستورات
reduced instruction set computer
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای کاسته شده
close ranks
<idiom>
برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
To close the ranks .
صفوف خود را فشردن
to serve in the ranks
خدمت سربازی کردن
people of all ranks
مردم ازهر طبقه
close ranks
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
he rose from the ranks
از پایه سربازی باینجارسید از رتبه سربازی ترقی کرد
open ranks
صف باز
open ranks
گسترش باز درسواره نظام
To break ranks.
صف را شکستن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com