Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
English
Persian
to be subject to an attachment
مشمول توقیف بودن
Other Matches
AT Attachment
خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است
attachment
پیوستگی
attachment
ضمیمه اثاث جمع اوری
attachment
گرداوری
attachment
ضمیمه
attachment
وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
attachment
فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
re attachment
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
re attachment
توقیف مجدد
AT Attachment
واسط استانداردی که به -CD ROM یا یا درایو نوار اجازه اتصال به پورت ATA میدهد
AT Attachment
گونه مشابهی از واسط SCSI که تحت نام IDE شناخته شده است
AT Attachment
واسط استاندارد برای اتصال دیسک سخت یا -CD ROM به کامپیوتر
AT Attachment
مگابایت دار ثانیه دارد
attachment
توقیف و ضبط شخص یا مال به دلایل قانونی ضمیمه
attachment
ضبط ضمیمه
attachment
ضبط
attachment
ضمیمه الصاق
attachment
تعلق
attachment
دنبال
attachment
وابستگی
attachment
حکم دلبستگی
attachment
دلبستگی
attachment
وسایل وابسته
attachment
منتصب کردن یکانها انتصاب
attachment
توقیف
attachment
حکم توقیف
attachment
توقیف کردن ضمیمه
attachment
ضبط کردن زیر امر
attachment
متعلقات زیر امر قرار دادن
dividing attachment
دستگاه مقسم
attachment plug
دوشاخه وسایل برقی
writ of attachment
قرار توقیف
attachment plug
دوشاخه ارتباط
attachment of property
توقیف مال
attachment of earnings
توقیف درامد
attachment of debt
توقیف طلب
drilling attachment
متعلقات مربوط به مته کاری
electron attachment
پیوستگی یا وابستگی الکترون
foreign attachment
توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
writ of attachment
حکم توقیف
turning attachment
تجهیزات تراشکاری
forming attachment
تجهیزات تراش پروفیل
grinding attachment
تجهیزات سنگ سمباده
blending attachment
اتصالهمزدن
back drilling attachment
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
Advanced Technology Attachment
حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
Advanced Technology Attachment
واسط استاندارد برای اتصال دیسک سخت یا CD-ROM به کامپیوتر
Advanced Technology Attachment
خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است
Advanced Technology Attachment
واسط واسط استاندارد که به ROM-CD را درایو نوار اجازه میدهد به پورت ATA متصل شود
Advanced Technology Attachment
مگابایت دار ثانیه دارد
maximum recording attachment
دستگاه ضبط کننده حداکثر
cam grinding attachment
تجهیزات سنگ زنی قوسی
cam turning attachment
تجهیزات تراش بادامک
cutter grinding attachment
تجهیزات سنگ زنی قلم تراش
die sinking attachment
تجهیزات فرز حدیده
pattern milling attachment
تجهیزات فرز مدل
magazine feeding attachment
تجهیزات تغذیه مخزن
on the subject of
در خصوص
subject
جوهر واساس
to over a subject
موضوعی را با خنده بحث کردن
subject
شیی موضوع
subject
مطیع کردن
subject
در خطر
subject
تحت تسلط
subject
تحت مادون
subject
موکول به
subject
مطلب زیرموضوع
subject
مبحث موضوع مطالعه
subject
شخص
subject
فرد
subject
نهاد
subject
فاعل
subject
مبتدا
subject
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subject
در معرض قرار دادن
subject
موضوع
subject
اتباع
subject
تابع
subject
مضمون
subject
رعایا موضوع
subject
مطلب
subject
ازمودنی
subject
مشروط
subject
درمعرض
subject
تبعه
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
adjustable conduit attachment fixture
آویز متحرک
subject
[topic]
عنوان
to drag in a subject
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
to e. a person an a subject
کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
to expatiate on a subject
راجع یک موضوع زیادگویی کردن
to harp on a subject
زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
to linger on a subject
روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
Let's drop the subject.
از این موضوع صرف نظر کنیم .
wide of the subject
از موضوع پرت خارج ازموضوع
subject
[topic]
موضوع
subject matter
مطلب موضوع
subject matter
موضوع اصلی
The subject under discrssion .
موضوعی که مطرح نیست
subject to your approval
اگرشما تصویب نمایید
subject to your approval
موکول به تصویب شما
subject to tuberculosis
مستعد سل
subject of debate
موضوع دعوی
subject index
فهرست موضوعی
subject in hand
مانحن فیه
it is not subject to review
دران روا نیست
nominative subject
اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
subject and predicate
مسند الیه و مسند
subject and predicate
موضوع و محمول
subject and predicate
مبتداو خبر
subject of hire
مورد اجاره
subject schedule
برنامه موضوعی
subject schedule
برنامه جزء جزء
subject to being unsold
مشروط براینکه
subject to being unsold
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
it is not subject to review
تجدید نظر
subject to the law
تابع یامطیع قانون
subject to the flood
دستخوش سیل
to revisit a subject of research
سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
a sensitive subject
[topic]
موضوعی حساس
deviate from the main subject
از موضوع خارج شدن
She turned the conversation to another subject.
او
[زن]
موضوع را
[به چیزی دیگر]
عوض کرد.
subject to the british rule
تحت تسلط دولت انگلیس
subject to the british rule
تابع حکومت انگلیس
to grind a person in a subject
مطلبی راخوب حالی کسی کردن
To emborider(embellish) a subject .
به موضوعی شاخ وبرگ دادن
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
To bring up a topic . To introduce a subject .
مطلبی راعنوان کردن
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument).
موضوع بحث وصحبت ما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com