Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
to break butterfly on wheel
کوشش بیهوده کردن
to break butterfly on wheel
بیهوده صرف نیروکردن
Other Matches
break wheel
چرخ قطع
wheel measurement
[ wheel measuring]
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
butterfly
شنای پروانه
butterfly
پروانهای
butterfly
بشکل پروانه
butterfly
پروانه
butterfly valve
سوپاپ یا دریچه پولکی
butterfly valve
شیرپروانهای
butterfly plan
طرح پروانه ای
butterfly valve
دریچه پروانهای
butterfly tail
دم پروانهای
butterfly turn
دکمهنما
butterfly stroke
شنایپروانهبرگشت
butterfly kick
مراحلشنایپروانه
butterfly knot
گره پروانه
migrant butterfly
پروانه کوچگر
[حشره شناسی]
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
third wheel
سومینچرخدنده
He's a fifth wheel.
او
[مرد]
آدم زایدی است.
wheel
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
fifth wheel
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel
چرخ طایر
wheel
چرخ سمباده
to be a fifth wheel
[to be in the way]
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
wheel
ساسایی
wheel
چرخیدن
wheel
رل ماشین
wheel
چرخش
wheel
گرداندن
wheel
چرخ
wheel
گردش ناو
wheel
اتحادیه ورزشی
wheel
جاروب کردن با پا
wheel
دور
to take the wheel
پشت رل نشستن
wheel
دوک نخ ریسی
fifth wheel
چرخپنجم
four wheel
چهارچرخه
be a fifth wheel
<idiom>
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
wheel
چرخ نخ ریسی
wheel well
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
ratchet wheel
چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
wheel pressure
فشار چرخ
wheel spoke
پره چرخ
wheel load
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
split wheel
نیم چرخ
wheel indicator
نشانگر سکان
print wheel
چرخ چاپ
ratchet wheel
چرخ ضامن
wheel printer
چاپگر چرخ دوار
wheel puller
چرخ کش
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel shaft
میله چرخ
wheel spanner
چرخ کش
short wheel
خودرو شاسی کوتاه
rear wheel
چرخ عقب
ratchet wheel
اچار ضامن دار
wheel horse
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel chair
صندلی چرخ دار
wheel center
مرکز چرخ
spoke wheel
چرخ پره دار
sprocket wheel
چرخ زنجیر
trailing wheel
چرخ عقب
sprocket wheel
چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
suspension wheel
چرخ یدک
toothed wheel
چرخ دنده
toothed wheel
چرخه دندانه دار
the man at the wheel
راننده
the rim of a wheel
دوره چرخ
split wheel
چرخ نیمه یا نصفه
trick wheel
چرخ سکان
wheel bearing
بلبرینگ چرخ
wheel mode
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel base
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
water wheel
چرخاب
water wheel
دولاب
two wheel tractor
تراکتور دوچرخه
turbine wheel
چرخ توربین
trick wheel
اطاق اسکان
suspension wheel
چرخ تعلیق خودرو
the turn of a wheel
گردش چرخ
potter wheel
صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
gear wheel
چرخ دندانه دار
fly wheel
چرخ طیار
idle wheel
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
ferris wheel
چرخ فلک
ferris wheel
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
idler wheel
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
idler wheel
چرخ هرزگرد
emery wheel
چرخ سمباده
idler wheel
چرخ طیار
fly wheel
چرخ لنگر فلایول
fly wheel
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
gear wheel
چرخ دنده
grinding wheel
چرخ سمباده
grinding wheel
چرخ سنگ زنی
free wheel
حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake
ترمز چهار چرخ
grinding wheel
چرخ سنباده
gyro wheel
rotor gyro
hand wheel
چرخ دستی
driving wheel
چرخ گرداننده
driving wheel
چرخ محرک
impluse wheel
چرخ فشار مستقیم
chain wheel
چرخ زنجیر
paddle wheel
چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
capstan wheel
چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel
چرخ دوار
buffing wheel
چرخ سنباده
buff wheel
چرخ سنباده
persian wheel
چرخاب
persian wheel
دولاب
pin wheel
چرخ و فلک کوچک
pin wheel
درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
cog wheel
چرخ دندانه دار
color wheel
گردونه رنگ امیزی
overshot wheel
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
fly wheel
چرخ لنگر
magnet wheel
چرخ گردنده
potter's wheel
چرخ کوزه گری
magnet wheel
چرخ رتور
mill wheel
چرخ یا پره اسیاب
daisy wheel
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel
چرخ سمباده
crown wheel
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
control wheel
صفحه تنظیم کننده
control wheel
صفحه کنترل
planet wheel
چرخ دنده چرخان بدورمحور
steered wheel
چرخ هدایت شده
I feel like a fifth wheel.
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
to spin a wheel
چرخی را تند چرخاندن
wheel wrench
آچار چرخ خودرو
wheel brace
آچار چرخ خودرو
spinning wheel
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
steering wheel
رل
steering wheel
چرخ فرمان
activity wheel
گردونه فعالیت
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel
چرخ سمباده
forged wheel
چرخ آهنگری شده
drive wheel
چرخدنده
buckled wheel
چرخ خم شده
[تاب خورده]
cathedrian wheel
پنجره چرخی
Barlow's wheel
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
to be broken on the wheel
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
steering wheel
غربالک
steering wheel
چرخ سکان فرمان اتومبیل
dog-wheel
استوانه
dog-wheel
دماغه
wheel barrow
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
spinning wheel
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel
چرخ طیار
spinning wheel
دوک نخ ریسی
spinning wheel
چرخ نخ ریسی
four-wheel drive
محرک چهار چرخ
four wheel drive
محرک چهار چرخ
cogged wheel
چرخ دندانه دار
toothed wheel
چرخ دندانه دار
brake wheel
چرخ دندانه دار
spare wheel
چرخ زاپاس
wheel barrow
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
wheel gloves
دستکش رانندگی
cogged wheel
چرخ دنده
cog wheel
چرخ دنده
cast wheel
چرخ ریختگی
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
fourth wheel
چهارمینچرخهای
hand-wheel
چرخدستی
large wheel
چرخبزرگ
main wheel
چرخاصلی
modulation wheel
چرختعدیلصدا
pitch wheel
چرخکوککردن
press wheel
چرخفشار
rotating wheel
چرخهدوار
spoked wheel
چرخاسبوکد
escape wheel
دندهخلاص
chain wheel B
زنجیریچرخهیب
wheel wright
چرخ ساز
worm wheel
پیچ حلزونی
worm wheel
دنده کرمی شکل
worm wheel
چرخ دنده حلزونی
catherine wheel
رجوع شود به pinwheel
adjustment wheel
چرخ متحرک
banding wheel
چرخهچرخنده
centre wheel
چرخهمیانی
chain wheel A
زنجیریچرخهیA
striker wheel
چرخهضارب
wheel tractor
فرمانتراکتور
wheel trim
قالپاق
brake wheel
ترمز چرخها
band wheel
چرخ تسمه خور
wheel head
سرچرخدنده
balance wheel
رقاص ساعت
wheel cylinder
سیلندرچرخدنده
wheel chock
مانعچرخ
turning wheel
چرخهسفالگری
wheel and deal
<idiom>
front wheel
چرخجلو
all wheel drive
محرک تمام چرخها
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com