Dictiornary-Farsi | to build one's hope upon | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 65 (5 milliseconds)

English	Persian
to build one's hope upon	امید خودراروی 0000قراردادن


Other Matches

To give up hope [abandon hope]	قطع امید کردن
build up	پر کردن انبار
build	بناکردن
build	درست کردن
build	گونه خاص یک برنامه
build-up	پر کردن انبار
build-up	جمع کردن ذخایر
build-up	نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up	بالا بردن توان رزمی نیروها
build up	جمع کردن ذخایر
build up	نیروی کمکی تقویت نیروها
build up	بالا بردن توان رزمی نیروها
build	ساختن
hope against hope <idiom>	در نومیدی بسی امید است
hope [for something]	امید [برای چیزیی]
There is little hope	امید چندانی نمی رود (نیست )
hope	امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hope	انتظار داشتن ارزو داشتن
hope	امیدواربودن
hope	امید
build-ups	پر کردن انبار
jerry build	سرهم بندی کردن
jerry build	با مصالح ارزان ساختمان کردن
of solid build	خوش بنیه
macrosplanchnic build	هیکل درشت تنه
to build up areputation	شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
jerry build	بنا سازی کردن
To build on sand.	کار بی اساس کردن
build-ups	جمع کردن ذخایر
build-ups	نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups	بالا بردن توان رزمی نیروها
body build	هیکل
build up section	مقاطع مرکب
build up lining	پوشش مرکب
build up beam	تیر ساخته شده
While there is life there is hope . <proverb>	تا زندگى هست امید هست.
hope-sick <adj.>	حسرت به دل
hope-sick <adj.>	آرزو به دل
to cherish the hope that ...	امید بپرورند که ...
In the hope of. Hopingg that . . . .	به امید …
ray of hope	روزنه امید
white hope	بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
forlorn hope	طلایه
his hope was snuffed out	چراغ امیدش خاموش شد
hope chest	جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
it is past all hope	جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
bereft of hope	مایوس
nothing rest but hope	هیچ
nothing rest but hope	نمیماندجزامید
forlorn hope	دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
bereft of hope	نا امید
to indulge a hope	امید پروردن
to build castles in the air	هوس خام پختن
to build castles in the air	خیالات خام پختن
critical build up resistance	مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
To build up a reputation . To make a name.	شهرتی بهم زدن
his joys p from baseless hope	خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
Nothing ungoward ( unfortunate)I hope .	انشاء الله خیر است
To construct( build ) roads and buildings.	جاده وساختمان ساختن
to [build / erect / put up] a fence	حصاری ساختن
I cross my heart and hope to die.	به خدا قسم می خورم.
To give up in despaer . To lose hope .	قطع امید کردن
cross one's heart and hope to die <idiom>	قسم خوردن
I hope it serves ( answerew ) your purpose ( meets your view ) .	امید وارم نظرتان را تأمین کند