English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
to check out that new clothing store نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
Other Matches
clothing عایق بندی روکش کشیدن
clothing روکش
clothing لباس
clothing پوشاک
clothing گونی پیچ
regulation clothing لباس فرم دریایی
protective clothing روپوش محافظ
proportional clothing لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
clothing guard حافظپارچه
regulation clothing لباس رسمی نظامی
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
wolf in sheep's clothing <idiom> گرگ با لباس میش
store ذخیره
store اندوختن انبار کردن
store انباره کردن
store ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
store می باقی می ماند
store دخیره کردن
store سیستم ارتباطی پست الکترونیکی که پیام را پیش از ارسال مجدد ذخیره میکند
store واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
store ثباتی درCPU که حاوی آدرس محل بعدی دستیابی است
store انبارکردن اندوخته
store ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store انباره
store انبارکردن
store انبار ناو
store مغازه بزرگ
store دکان ذخیره
store انبار
store مخزن
store ذخیره اندوخته
store موجودی
store مغازه دکان
store فروشگاه
store ذخیره کردن
store اندوختن
in store <idiom> آماده بوقوع پیوستن
store حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
store of value منبع ارزش
store سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
to store up something انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
d. store مغازه بزرگ
in store اندوخته
in store اماده
in store موجود
two level store انباره دو سطحی
internal store بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
convenience store خواربار فروشی کوچک
bonded store انبار گمرک
local store ذخیره محلی
permanent store انباره دائمی
store and forward ذخیره و ارسال
pushdown store انباره پایین فشردنی
external store انباره خارجی
general store فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
control store انباره کنترل
computer store فروشگاه کامپیوتر
sand store انبار ماسه
backing store انباره پشتیبان
store and forward انبارش و ارسال
This way please. store across the street. بفرمائید از این طرف
The store across the street. فروشگاه آنطرف خیابان
set store on (by) <idiom> خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
beam store انبار پرتویی
store room جای انبار کردن
store room انبار
store room انبار خانگی
store-room انبار
store-room انبار خانگی
store-rooms جای انبار کردن
store-rooms انبار
magnetic store حافظه یا منبع مغناطیسی
store-room جای انبار کردن
capacitor store انباره خازنی
bonded store انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
store-rooms انبار خانگی
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
department store فروشگاه بزرگ
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
chain store فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
commissary store annex شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
I wonder what lies in store for me in the future. من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
grocery store [American E] بقالی
to set no great store by مهم ندانستن
voice store and forward ذخیره و ارسال صدا
ten cent store فروشگاه دارای کالاهای ارزان
to set no great store by قیمتی ندانستن
grocery store [American E] خواربار فروشی
magnetic tape store منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
You name it , they have it in thes department store. هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
Plants store up the sun's energy. گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
check out بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
check کم یا متوقف کردن سرعت بدن
in check <idiom> غیرقابل کنترل
check خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
check out تصفیه حساب کردن
check off تغییرروش بازی درتجمع
check ممانعت کردن
check منع
check تطبیق
check چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check امتحان
check امتحان کردن بازرسی
check چک
check مقابله
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check دریچه تنظیم
check چک بانک
check نشان گذاردن
check تطبیق کردن
check نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check بررسی کردن
check بررسی
check مقابله کردن مقابله
check سرزنش کردن رسیدگی کردن
check دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check بازرسی کردن
second check بررسی دوباره
to check up درست رسیدگی یاحساب کردن
to check off رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
check کیش
check و شدن بوی شکار
check وارسی
check بازرسی شد
check up معاینه کردن
check up رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
second check بررسی نهایی
check جلوگیری کردن از
check-up بازبینی
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
check مقابله کردن بررسی
check بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check اطمینان از صحت چیزی
check in وارد شدن
check خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check اجرای خشک یک برنامه
check بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check-in وارد شدن
check سنجیدن
check-up کنترل
check محک زدن
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
check عیار گرفتن
check-up بازبینی کردن
check-up کنترل کردن
check ارزیابی کردن
check مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check تحقیق کردن
check بررسی کردن
check محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check مطالعه کردن
check یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check تجزیه کردن
to check in نام نویسی کردن [هتل]
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
to check out something چیزی را بررسی یا امتحان کردن
check حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
modulo n check مقابله به پیمانه
reasonableness check بررسی معقول بودن
programmed check بررسی برنامه ریزی شده
redundancy check تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
marginal check مقابله مرزی
redudancy check بررسی افزونگی
reasonableness check بررسی و کنترل معقولانه و مستدل
system check بررسی سیستم
check boxes جعبههای مقابله
range check بررسی محدوده
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
overflow check بررسی سرریزی
overflow check مقابله سرریز
odd even check بررسی فرد و زوج
parity check بررسی توازن
parity check مقابله توازن
parity check مقابله ایستایی
visual check مقابله دیداری
pay check چک حقوق
odd even check مقابله فرد و زوج
marginal check برسی مرزی
perpetual check کیش دایم
poke check فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
priority of check تقدم کیش
parity check مقابله کردن توازن
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
overflow check بررسی سرریز
redundancy check بررسی افزونگی
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
rain check بلیط مجانی یا مجدد
wraparound check سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
visual check مقابله بصری
Please check the oil. لطفا روغن را کنترل کنید.
validity check بررسی اعتبار
validity check مقابله اعتبار
rain check بلیط باران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com