Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
to cover much ground
جامع بودن
to cover much ground
رسابودن
to cover much ground
وسیع بودن
Other Matches
He has read the book from cover to cover .
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
cover
حایل شدن
cover
مخفی در بر گرفتن
cover
حاوی بودن درپوش
cover
روپوش
cover
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
cover
اختفاء
cover
انجام دادن
cover
جان پناه خفاگاه پوشاندن
cover
پنهان کردن
cover
حفاظ
cover
سرپوش
cover
پاکت
cover
رویه لفاف
cover
جلد
cover
پوشش
cover
تامین کردن
cover
طی کردن
cover
نگهبان بگوش
cover
روکش کردن پوشانیدن پوشش
cover
جلد سرپوش
cover
تامین
cover up
در لاک دفاعی فرورفتن
cover-up
در لاک دفاعی فرورفتن
from cover to cover
ازاغازتا انجام کتاب
cover off
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
cover all
بارانی یا روپوش
cover
سقف زدن
cover
بوته زار پناهگاه شکار
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover
تامین زیان و خسارات بیمه
cover
بسته بندی
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
cover
سطح برف
cover
اماده برای برگرداندن توپ
cover
امادگی
cover all
رولباسی
cover
جلد کردن
cover
پوشاندن
to cover up
پوشاندن
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
cover
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
under cover
<idiom>
پنهان شدن
cover
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
cover
بازی دفاعی
under cover
سربسته درپاکت
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
take cover
جان پناه گرفتن
to cover in
پرکردن
to cover in
پوشاندن
take cover
حفاظ گرفتن
to cover up
پیچیدن
dust cover
سرپوش غبارگیر
extra cover
پوشش اضافی برای بل گرفتن
dish cover
سرپوش
depleted cover
پوشش کاسته شده
fighter cover
پوشش با هواپیماهای شکاری
extra cover
بازیگر بل گیر
fighter cover
پوشش هواپیماهای جنگنده
insurance cover
پوشش بیمه
hub cover
قالپاق چرخ
hatch cover
درپوش دوردریچه
hatch cover
درب دهلیز
magneto cover
سرپوش مگنت
open cover
بیمه نامه باز
fire cover
پوشش اتش
ice cover
یخپوش
communication cover
پوشش مخابراتی
cover note
گواهی بیمه نامه
depleted cover
پوشش کاهسته
comparative cover
پوشش نسبی
comparative cover
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
concrete cover
پوشش بتنی روی فولاد
contingency cover
بیمه حمل احتیاطی
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
cover an angle
زاویهای را بستن
cover and concealment
پوشش و اختفاء
cover drive
ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
cover note
بیمه نامه موقت
cover note
گواهی پوشش بیمه
cover plate
صفحه سرپوش
cover plate
پشت بندصفحه بست
cover point
عضو دفاع نزدیک
cover point
محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
cover search
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
cover shame
عذر
cover shame
بهانه
column cover
پوشش ستون
to cover one's nakedness
ستر عورت کردن
glass cover
پوشششیشهای
head cover
محافظسر
lever cover
پوششدربازکن
mattress cover
گردنبندبلندمهمانی
pan cover
پوششکنه
seat cover
پوششصندلی
sliding cover
پوششمتحرک
speaker cover
پوششصدا
filter cover
پوششفیلتر
battery cover
پوششباطری
pillow cover
ستونمخروطی
toilet cover
رو میزی برای میز ارایش
under cover of letter no
ضمن نامه شماره
cover girl
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl
ستارهی روی جلد
cover girls
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girls
ستارهی روی جلد
first-day cover
پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
valve cover
روپوشسرپاپ
duvet cover
روپوشقابلشستشو
loose cover
روکش
protective cover
روکش محافظ
protective cover
روپوش حفاظ
protective cover
پوشش حفافتی
protective cover
جان پناه دفاعی
piston cover
پوشش پیستون
piston cover
کف پیستون
overhead cover
پوشش بالای سر روپوش بالای سر
overhead cover
حفاظ بالای سر
radiator cover
روکش رادیاتور
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
bed cover
روتختی
divan cover
[قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
sight cover
روپوش دستگاه نشانه روی روپوش زاویه یاب
saddle cover
غاشیه
saddle cover
زین پیچ
saddle cover
زین پوش
horse cover
قالیچه زیر زین اسب
open cover
بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
cloud cover
سطح ابر زیرپوشش اتمی
cloud cover
غلظت ابر اتمی
batterty cover
سرپوش باتری
binding cover
پوشش تعهد شده
break cover
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
cover-ups
در لاک دفاعی فرورفتن
cover charges
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
base cover
عکس برداری اولیه
cover charge
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
basic cover
عکسبرداری اولیه هوایی
cell cover
درپوش باتری
air cover
پوشش هوایی
cheque book cover
پوششدفترچهچک
his hat cover his fanily
هیچکس را ندارد
to have compulsory insurance
[cover]
اجباری
[الزامی]
بیمه بودن
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
excess loss cover
بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
under cover of frind ship
بعنوان دوستی
cut and cover shelter
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
perforated cover plates
صفحات مشبک
perforated cover plates
صفحات سوراخدار
can not judge a book by its cover
<idiom>
[چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
his hat cover his fanily
خودش است و کلاهش
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
excess cover treaty
قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
to have private insurance
[cover]
بیمه خصوصی داشتن
To cover up a fult ( defect , shortcoming ) .
عیب پوشی کردن
To cover (traverse)long distances.
مسافت زیادی راطی کردن
ground
سیم منفی
ground
محوطه
ground
اتصال بدنه
ground
اتصال منفی
ground
اتصال زمین
ground
کار گذاشتن یا مستقرکردن
ground
اساسی
to take ground
بگل نشستن
ground
زمان ماضی فعل grind
ground
اتصال به زمین
ground
سیم زمین
ground
زمین
ground
به گل نشاندن ناو
ground
زمین میدان
ground
قطب منفی
ground
به گل زدن
we are still above ground
هنوز زنده ایم
ground
کف زمین
ground
عرصه
ground
اصل
ground
اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
ground zero
صفر زمین
ground zero
محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
out of one's ground
تجاوز توپزن از محل ایستادن
ground
زمین کردن
under ground
سرداب زیرزمین
under ground
راه اهن زیرزمینی
ground
تماس دادن توپ با زمین
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
ground
محل ایستادن توپزن
to take ground
بخاک نشستن
ground
خاک
ground
جهت
ground
سبب
on the ground of
به دلیل
ground
خاک میدان
ground
عنوان
get off the ground
<idiom>
شروع خوب داشتن
down to the ground
ازهمه جهت
ground
کف دریا
get off the ground
<idiom>
پا گرفتن
ground
پایه
above ground
زنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com