English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
English Persian
to drum a tune ضرب مقامی راباکوس گرفتن
Other Matches
in tune هم کوک
tune up <idiom> تنظیم موتور ماشین
in tune <idiom> با یکدیگر موافق بودن
out of tune خارج
tune up <idiom> کوک کردن ساز
tune in <idiom> با چیز مهمی درارتباط بودن
tune in <idiom> پخش از رادیو وتلوزیون
to the tune of <idiom> به وسعت
tune up موتور را تنظیم کردن
tune up شروع باواز کردن
to tune up خواندن ونواختن اغازکردن
to tune up کردن
to tune up سازها را جفت
out of tune ناکوک
in tune سازگار
in tune کوک
out of tune <idiom> باهم خوب وسازش نداشتن
to be in tune with somebody هم آهنگ بودن با کسی [اصطلاح مجازی]
tune میزان کردن
tune نغمه
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune تنظیم کردن
tune تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune نوا
tune وفق دادن
tune لحن تلفظ
tune رنگ
tune تغییر فرکانس دادن
tune اهنگ صدا اواز
tune کوک کردن
tune لحن
tune اهنگ
tune وفق دادن کوک کردن
to play a tune اهنگی را ساز زدن
fine tune تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
to change one's tune تغییر عقیده دادن
dance to a different tune <idiom> نوع گفتارونوع رفتارراتغییر دادن
signature tune سرودآغازینوپایانیبرنامههایرادیوییوتلویزیونی
Who has composed this tune? این آهنگ راکی ساخته ؟
The violin is out of tune . ویولن کوک نیست ( کوک ندارد )
whistle a different tune <idiom> عوض کردن میل شخصی ویاعقیده گذشته
prelude to a tune پیشدرامد
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
sing a different tune <idiom> تغییر جهت دادن
change (one's) tune <idiom> تغیر نظر
This tune is in the key of Isfahan . این آهنگ درمایه اصفهان است
Theres many a good tune played on an old fiddle. <proverb> یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد .
He who pays the piper calls the tune . بی مایه فطیر است
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer. کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
drum [ستون استوانه شکل]
drum up <idiom> اختراع کردن
to drum out بیرون کردن
drum دهل
drum طبلک بخار طبلک
drum رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
drum استوانه
drum ساقه گنبد
drum غلطک
drum نورد
drum طبلک
drum طبل کوس استوانه
drum نوع اولیه فضای ذخیره سازی مغناطیسی کامپیوتر
drum درام سیلندر استوانه
drum گردونه دوار
drum چلیک
drum طبل
drum طبله
drum فرف استوانه شکل
drum ی
drum طبل زدن
drum طوقه
winding drum قرقره سیم پیچی
drum roll ضربات مداوم
smoked drum گردونه ثبت کننده
at beat of drum بصدای کوس
to drum at a door درزدن
to drum at a door درکوبیدن
drum roll تندزنی
drum rolls ضربات مداوم
drum rolls تندزنی
drum majors فرمانده طبالان
kettle drum دهل
kettle drum نقاره
kettle drum کوس
kettle drum دمامه عصرانه مفصل
drum printer چاپگر طبله
drum major فرمانده طبالان
drum controller نافم استوانهای
drum majors طبل بزرگ
tenor drum طبلتنور
snare drum زهطبل
rotating drum فرفاستوانهایشکلچرخشی
drum brake ترمزحلقوی
drum major طبل بزرگ
drum controller غلطک فرمان
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
drum storage drum magnetic
drum switch جابجاگر استوانهای
drum switch کلید غلطکی
drum turret سر رولور استوانهای
drum beat صدای کوس
drum barrel پوسته یا روکش استوانهای
gasoline drum بشکه بنزین
grooved drum قرقره شیاردار
drum pump پمپ استوانهای شکل
drum printer چاپگراستوانهای
drum controller کنترل کننده درام
drum head پوست طبل
drum magazine مخزن استوانهای
drum majorette زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
drum miller دستگاه فرز غلطک گردان
drum plotter رسام استوانهای
drum plotter رسام طبله
drum plotter کشنده طبله
drum printer چاپگر طبلهای
guide drum طبلک راهنما
drum armature ارمیچر استوانهای
memory drum گردونه یاد
print drum طبله چاپ
bass drum کوس
range drum طبله مسافت
range drum طبله بستن مسافت به توپ
revolving drum طبله چرخان
rotary drum طبلک گردان
magnetic drum طبلک مغناطیسی درام حافظه
magnetic drum درام مغناطیسی
magnetic drum طبله مغناطیسی
log drum طبله واقعه نگاره
beat of drum ضربه طبل
cable drum قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
bass drum طبل بزرگ
rotary drum mixer مخلوط کننده طبلکی
rotary drum mixer میکسراستوانهای بتن
To drum something into someones head . مطلبی را به گوش کسی خواندن
multiple drum winding سیم پیچ استوانهای چندگانه
series drum winding سیم پیچ اصلی ارمیچراستوانهای
magnetic drum system سیستم درام مغناطیسی
magnetic drum memory حافظه با درام مغناطیسی
drum type lubricating pump پمپ روغنکاری نوع غلطکی
magnetic drum file memory درام مغناطیسی حافظه بزرگ
drum type boring machine دستگاه مته نوع استوانهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com