Dictiornary-Farsi | to found a building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 156 (8 milliseconds)

English	Persian
to found a building	ساختمانی بینادکردن
to found a building	عمارتی برپاکردن


Other Matches

found	بنیادنهادن
found	تاسیس کردن ریختن
found	قالب کردن
found	ذوب کردن
if he has found it	اگر ان را پیدا کرده باشد
found	ریخته گری
found	قالب ریزی کردن
found	تاسیس کردن
he was found of her	مایل او بود
found	زمان ماضی واسم فعول find
he was found of her	باو مایل بود
well found	مستحکم
new-found	کشفویافتهتازه
well found	کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
found	: برپاکردن
They found no trace of her .	ازاونشانی بدست نیامد
what a ready welcome i found!	چه حسن استقبالی از من کردند !
found article	لقطه
found shipment	کالای بدون بارنامه یا رسید
to found a college	دانشکدهای تاسیس کردن
found shipment	بار بدون بارنامه
found article	شیئی گمشده
She was exposed . She was caught out . She was found out .	مشتش باز شد
I found a hair in the soup .	توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
She found it hard to make up her mind.	برایش سخت بود که تصمیم بگیرد
products customarily found in a pharmacy	کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police.	هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
building	عمارت دیسمان
building	ساختمان
building	بنا
containment building	ساختمانمحدودشده
reactor building	ساختمانرآکتور
service building	ساختمانسرویس
administrative building	ساختماناداری
slab building	ساختلوح
office building	ساختمان اداری
ship building	کشتی سازی
site building	زمین زیربنا
to plan a building	عمارتی راطرح ریزی کردن
machine building	ماشین سازی
nest building	لانه سازی
site building	زمین ساختمانی
situation of a building	موقعیت ساختمان
situation of a building	وضع قرارگرفتن بنا
the interior of a building	اندرون عمارت
public building	بنای همگانی
to shift to the new building	اسباب کشی کردن
to plan a building	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
model building	الگوسازی
tower building	ساختمان برجی
main building	ساختمان اصلی
turbine building	ساختمانتوربین
building society	شرکتوام دهندهمسکن
to break into a building	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
building contractor	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
to demolish a building	متلاشی کردن ساختمانی
sick building	اشارهبهساختمانهایمدرن
They bombarded the building.	ساختمان رابه توپ بستند
The building is in ruins .	ساختمان خراب است
to tear down a building	متلاشی کردن ساختمانی
building line	خط کناری ساختمان
Industrialized building	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
intelligent building	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
to tear down a building	خراب کردن ساختمانی
to pull down a building	خراب کردن ساختمانی
to demolish a building	خراب کردن ساختمانی
to pull down a building	متلاشی کردن ساختمانی
building block	کنده ساخت
building component	اجزای ساختمان
building connection	انشعاب ساختمان
building construction	معماری
building construction	روسازی
building costs	هزینههای ساختمان
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
building enterprise	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building inspectorate	دفتر نقشه کشی
building limes	اهک ساختمانی
building line	امتداد
building line	راسته
building line	بر ساختمانی
building line	بر ساختمان
building log	چوب گرد ساختمان
building machinery	ماشین الات ساختمانی
building material	مصالح ساختمان
bridge building	پل سازی
road building	جاده سازی
apartment building	ساختمان اپارتمانی
building block	بنا کنده
building block	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks	کنده ساخت
building blocks	بنا کنده
building blocks	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
body building	بدنسازی
body-building	ورزش زیبایی اندام
body-building	پرورش اندام
body-building	بدنسازی
building site	کارگاه ساختمانی
building site	عرصه
building sites	کارگاه ساختمانی
building sites	عرصه
administration building	ساختمان اداری
administration building	قسمت اداری
body building	پرورش اندام
building material	مصالح ساختمانی
building owner	صاحب کار
home building	ساختمان مسکونی
building unit	واحد ساختمانی
exhibition building	ساختمان نمایشگاه
building up alloy	الیاژ مخصوص روکش کاری
building up of generator	پیش تحریک مولد
building work	کار ساختمانی
height of building	بلندی ساختمان
capital building	سرمایه سازی
commercial building	سرای
commercial building	تیم
commercial building	تیمچه
gigantic building	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
building system	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
house building	ساختمان مسکونی
framed building	ساختمان تیر پایهای
building official	بازرسان ساختمان
building unit	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building operations	عملیات ساختمانی
industrial building	بنای صنعتی
industrial building	ساختمان صنعتی
building permit	پروانه ساختمان
building plant	وسایل ساختمان
building sand	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
building system	سیستم ساختمان
body building	ورزش زیبایی اندام
power house building	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
elvis has left the building <idiom>	[نمایش به اتمام رسیده]
machine building industry	صنعت ماشین سازی
elvis has left the building <idiom>	[تمام شده است]
road building slag	شلاکه جاده سازی
road building machine	ماشین جاده سازی
In appiarance it is a strong building.	بظاهر ساختمان محکمی است
local building inspector	پلیس ساختمان
building steel lathing	بافت ساختمان فولادی
building material dealer	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
A multi-storey building.	ساختمان چندین طبقه
basic building materials	مواداولیهساختمان
word building test	ازمون واژه سازی
a building of small scale	عمارت کوچک
building trade joinery	نجاری ساختمان
building block principle	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
building trade worker	تعمیرکار ساختمان
article of a building by law	ائین نامه ساختمان
building steel lathing	اسکلت فلزی ساختمان
To make a forcible entry into a building.	بزور وارد ساختمانی شدن
his equitable savings and loan building	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
bed building stage of river	تراز سطح متوسط اب رودخانه
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building.	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است

to found a building

ساختمانی بینادکردن

to found a building

عمارتی برپاکردن