Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 118 (7 milliseconds)
English	Persian
to grant an application	درخواست نامه ای را پذیرفتن
Other Matches
grant	تصدیق کردن
grant	اهداء
grant	بخشش
grant	عطا
grant	امتیاز اجازه واگذاری رسمی
grant	کمک هزینه تحصیلی
grant	دادن بخشیدن
grant	اعطا کردن
grant	مسلم گرفتن
grant	موافقت کردن
grant	کمک بلاعوض
grant	کمک دولتی اعانه
grant	اجازه دادن
grant	واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant	رخصت دادن
I grant you all that but. . .	تمام این حرفها درست ولی ...
grant	تصدیق کردن
grant	اعطاء کردن
grant	اجازه دادن
grant	تصویب کردن
grant	بورس تحصیلی یا پژوهشی
grant god	خداکند
general grant	کمک عمومی
I grant you that . I accept what you say .	حرف شما را قبول کنم
grant a credit	اعتباری را اعطا کردن
general grant	کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
grant in aid	اعانه ملی
aid grant	کمک هزینهء تحصیلی
grant aid	کمک بلاعوض
grant aid	کمک پیشکش
grant god	خدابکند
land grant	اعطای اراضی
land grant	زمین اعطایی دولت
grant probate of a will	صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
grant in aid	کمک بلاعوض
grant in aid	کمک هزینه
to grant a request	درخواستی را اعطا کردن
grant a period of grace	امهال
grant a period of grace	مهلت دادن
grant a period of grace	ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
application	پیشنهاد
on application	در زمان [حالت] درخواست
application	عرضحال
application [for something]	درخواست نامه [برای چیزی]
application	برنامه کاربردی استفاده
application	درخواست
application	درخواست نامه پشت کار
application	استعمال
application	کاربرد استفاده
application	کاربرد
application	اعمال
application	کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
application	معمولا به صورت نوشته
application	تقاضا برای چیز
application	فرم تقاضا
application	تقاضای کار
application	اجرا
application	موارد استعمال
application	به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
written application	تقاضانامه
to withdraw an application	صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
to file an application to somebody	از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
Application may be filed by ...	مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
application [applicability]	سودمندی
application [applicability]	مقبولیت
application [applicability]	عملی بودن
application [applicability]	قابلیت استفاده
application [applicability]	قابلیت اجرا
application expenses	هزینه های درخواستنامه [درخواست کار]
application papers	مدارک درخواستنامه
application documents	مدارک درخواستنامه
application credentials	مدارک درخواستنامه
application [applicability]	مفیدبودن
vertical application	برنامه کاربردی عمودی
application of load	کاربرد بار
application study	بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
application years	عمر مفید یک دستگاه
application years	مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
brush application	رنگزنی با قلم مو
field of application	میدان کاربرد
application of load	فرود بار کاربرد نیرو
application of fire	اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
application of a force	فرود نیرو
application study	بررسی پذیرش اماد
application software	نرم افزار کاربردی
application package	بسته کاربردی
application program	برنامه کاربردی
application oriented	کاربرد گرا
application programmer	برنامه نویس کاربردی
application programming	برنامه نویسی کاربردی
application programs	برنامههای کاربردی
application software	programs application
application of a force	کاربرد نیرو
application heap	حافظه پایه
transactional application	برنامه کاربردی ثبت و ضبط
nontransactional application	برنامه کاربردی غیر ثبت وضبطی
standby application	کاربرد جانشین
outward application	استعمال برونی یا خارجی
application for loan	تقاضای وام
microcompouter application	کابردهای ریزکامپیوتر
application form	برگ درخواست
application heap	پشته کاربردی
credit application	تقاضای گشایش اعتبار
to make an application [to apply]	درخواست کردن
systems application architecture	معماری کاربردی سیستم ها
point of application of a force	نقطه فرود نیرو
server based application	برنامه کاربرد شبکه
to reject [refuse] an application	درخواست نامه ای را رد کردن
client based application	برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
compressive load application	بار فشاری
FI'll in the job application form.	این برگ درخواست کاررا پرکنید
application of low to instances	تطبیق قانون با موارد
application oriented language	زبان کاربردی
application program interface	میانجی یا رابط برنامه کاربردی
mail application programming interface	مجموعه استانداردها
mail application programming interface	که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
subsequent filing [application, documents]	ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com