Dictiornary-Farsi | to guard against danger | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
to guard against danger	مواظب خطر بودن


Other Matches

danger	خطر
danger	به خطر افتادن
to p anyone through danger	کسی را از خطر رهایی دادن
danger bearing	سمت خطرناک
danger area	منطقه خطرناک
danger area	منطقه خطر
danger space	فضای هوایی خطرناک
reckless of danger	بی پروا ازخطر
safe from danger	محفوظ از خطر
danger bearing	سمت خطر
danger buoy	بویه خطر
subjected to danger	در معرض خطر
i warned him of danger	او را از خطراگاهی دادم
lead out of danger	با راهنمایی از خطر رهانیدن
liable to danger	در معرض خطر
danger zone	منطقه خطر
danger was imminent	خطر تهیدمیکرد
danger was imminent	خطر نزدیک بود
danger space	فضای خطرناک
danger signal	اژیرخطر
danger signal	اژیر یا بوق اعلام خطر
danger close	خطرنزدیک است
i reck not of danger	من باکی از خطر ندارم
to incur danger	درخطر افتادن
Better face in danger once than to be always in da. <proverb>	مرگ یکدفعه شیون یکدفعه.
to rush any one into danger	کسیرا بخطر کشانیدن
Our lives are in danger.	جانمان درخطر است
danger money	مزدوحقالزحمهانجام کاریخطرناک
danger of flooding	خطر سیل
to redress danger	جبران خسارت کردن
smell danger <idiom>	از خطری پیش آگاه شدن [اصطلاح مجازی]
danger sticks	نانچیکوهات [ورزش] [کونگ فو]
to incur danger	خودرادر خطر انداختن
danger close	خطر نزدیک
There's no danger of that happening again.	خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
isolated danger mark	علامتعایقدارخطر
danger warning level	مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
danger warning level	حداقل موجودی
I stayed in concealment until the danger passed.	خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
Red light is a signal for danger .	چراغ قرمز علامت خطر است
off guard <idiom>	غیر قابل پیش بینی ،غیر منتظره
off-guard	درانتظارپیشامدبد
to keep guard	موافب
right guard	نگهبانراست
on ones guard	متوجه
to keep guard	بودن احتیاط کردن
off ones guard	غافل
on guard	گاردگرفتن
on ones guard	موافب
on guard <idiom>	آگاه ،بادقت
on ones guard	درپاسگاه
out guard	گشتی
out guard	گشتی صحرایی
take guard	وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
to be on guard	موافب
on guard	اماده توپگیری اماده برای توگیری
on guard	گارد گرفتن
off ones guard	بیرون ازپاسگاه برکنارازنگهبانی
on guard	بحالت گارد
on guard	بحالت محافظ باش
on guard	نگهبان
on guard	هشیار
on guard	درسرنگهبانی
on guard	مراقب بودن نگهبان بودن
on guard	اماده برای دفاع باشید
to be on guard	بودن احتیاط کردن
guard	کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guard	محافظ گارد
old guard	محافظه کار سیاسی
guard	حفافت کردن
guard	watch
guard	نگهبان
guard	روکش کشیدن
guard	چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
old guard	صنوف صاحب اعتبار قدیم
guard	محافظ
guard	صفحه محافظ روکش محافظ
guard	حالت دفاعی شمشیرباز
guard	محافظت کردن
guard	پاسداری دادن
guard	پاییدن پاسداری کردن
guard	نرده حفافتی
guard	احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard	گارد
guard	پاسبان مستحفظ
guard	پاسدار
guard	حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard	نگهبانی دادن
guard	محافظت کردن نگهبانی کردن
guard	پناه
stand guard	نگهبانی دادن
radio guard	نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
state guard	ارتش ایالتی
guard-rail	نرده
body guard	موکب
safe guard	حفافت
rat guard	موش بند
splash guard	گلگیر
guard-rails	ریل نگهدار حائل ریل
road guard	ژاندارم
guard-rails	نرده
safe guard	نگهداری
rear guard	نیروی عقب دار
rear guard	عقب دار
seaman guard	گارد دریایی
sergeant of the guard	گروهبان پاسدار
sergeant of the guard	گروهبان نگهبان
shin guard	ساقبند
road guard	پلیس راه
rat guard	صفحه مانع ورودموش
skate guard	پرش روی تیغه اسکیت
state guard	نیروی نظامی ایالتی
to nount guard	به نگهبانی رفتن
snow guard	محافظبرف
trigger guard	حافظماشه
wind guard	محافظباد
guard dog	سگنگهبان
guard's van	کالسکهنگهبانقطار
guard line	خط اغاز مسابقه شمشیربازی
toe guard	حافظانگشتان
border guard	پلیس مرزبانی
guard dog	سگ نگهبان
main guard	پست نگهبانی اصلی
tendon guard	محافظزردپی
overhead guard	حافظبالایسر
to relieve guard	نگهبان راعوض کردن
watch guard	زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
yeoman of the guard	گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
blade guard	تیغهلبه
breech guard	حافظتهساز
chin guard	حافظچانه
clothing guard	حافظپارچه
eye guard	حافظچشم
key guard	راهنمایکلید
left guard	محافظچپ
neck guard	حافظگردن
on guard line	خطحافظ
guard dog	سگ پلیس
radio guard	نگهبان بی سیم
escort guard	گارد محافظ
guard of honor	گارد احترام
guard of honor	پاسدار تشریفات
guard of honour	پاسدار تشریفاتی
guard of honour	گارداحترام
guard plank	تخته محافظ
guard post	پایه نگهبان
guard rail	جان پناه
guard rail	نرده هائیکه در دوطرف پل جهت عابرین ساخته میشود
guard rail	نرده دست انداز راه پله
guard room	پاسدارخانه
guard signal	علامت نگهبان
guard ship	ship mission active
dress guard	اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
interior guard	نگهبان داخلی
knuckle guard	کارد
knuckle guard	انگلیسی
guard mount	مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
guard house	پاسگاه
escort guard	محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
face guard	ماسک محافظ
fire guard	پیش بخاری
fire guard	حائل اتش
flag guard	گارد پرچم
flag guard	نگهبان پرچم
flank guard	پهلودار
gear guard	جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
guard assembly	محفظه
guard assembly	الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
guard band	باند نگهبان
guard band	بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند
guard bit	یک بیت در کلمه ذخیره شده که بیان میکند آیا میتواند تغییر کند یا محافظت شده است
guard cell	یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
guard cell	گیاهی را تشکیل میدهند
guard house	پاسدارخانه
double guard	دفاع با دو دست
demolition guard	نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
praetorian guard	گارد ویژه
air guard	پاسور هوایی
air guard	گشتی هوایی
armed guard	گارد مسلح
body guard	نگهبان
body guard	هنگ ویژه
bumper guard	سپر ماشین
bumper guard	روکش سپر
cable guard	نگهدارنده کابل
advance guard	طلایه
advance guard	پیشرو
point guard	موقعیت گارد
plane guard	ناو نجات
plane guard	ناوگارد نجات
picket guard	پاسبان اردوگاه
picket guard	دژبان
advance guard	پیش قراول
advance guard	پیش لشکر پاسدار
open guard	گارد باز
coast guard	گارد کرانه
guard-rail	ریل نگهدار حائل ریل
life guard	نگهبان
life guard	گارد
life guard	هنگ ویژه