Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
to head back
برگشتن
[از جایی که دراصل آمده اند]
Search result with all words
tilt-back head
سرتنظیمکجی
eyes in the back of one's head
<idiom>
پشت سرش هم چشم داره
eyes in the back of one's head
<idiom>
چهار چشمی پاییدن
eyes in the back of one's head
<idiom>
هوشیار بودن
Other Matches
head to head polymer
بسپار سر به سر
back to back credit
اعتبار اتکایی
back to back housing
خانه ی پشت به پشت
over one's head
<idiom>
به مقام بالاتری رفتن
one way head
سریکجهته
over one's head
<idiom>
خیلی سخت برای درک
to keep one's head
ارام یاخون سردبودن
head-on
روبرو
head-on
از طرف سر
head-on
از سر
head-on
شاخ بشاخ
head on
نوک به نوک
head off
<idiom>
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head on
از طرف سر
head on
از سر
head on
شاخ بشاخ
to go off one's head
دیوانه شدن
on/upon one's head
<idiom>
برای خودش
head on
روبرو
head
دماغه
head
بخش بالایی وسیله
head
شبکه یا بدنه
head
وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head
دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head
دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head
بعد بالایی کتاب یا بدنه
head
اولین عنصر داده در لیست بودن
well head
سر چشمه
keep one's head
<idiom>
with head on
سربه پیش سر به جلو
from head to f.
ازسرتاپا
head
ارتفاع فشاری
head-on
نوک به نوک
head for
به سمت معینی در حرکت بودن
head way
بجلو
head way
پیشرفت
head way
بلندی طاق سرعت
head way
پیشروی
head well
مادر چاه
to head off
عازم شدن
[گردش]
head well
چاه پیشکار
keep one's head
خونسردبودن
keep one's head
دست پاچه نشدن
get it through one's head
<idiom>
فهمیدن ،باورداشتن
go to one's head
<idiom>
مغرور شدن
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head to head
رقابت شانه به شانه
head first
باکله
head first
سربجلو
head first
از سر سراسیمه
head-first
باکله
head-first
سربجلو
head-first
از سر سراسیمه
to get anything into ones head
چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
over head
هزینه سربار
per head
متوسطمیانگین
R/W head
وسیله
R/W head
HEAD WRITE/READ
Off with his head !
سرش را ببرید !
off with his head
سرش را از تن جدا کنید
head off
<idiom>
به عقب برگشتن
head
انتها دماغه
head
: سرگذاشتن به
head
دارای سرکردن
head
ریاست داشتن بر رهبری کردن
head
دربالا واقع شدن
head
سرفشنگ
go head
ادامه بدهید بفرماید
head
عناصر اولیه ستون
go to head of
مست کردن
head
پیش رو
head up
<idiom>
رهبر
head
منتها درجه موی سر
head-on
<idiom>
فرجام مواجه شدن با
head
رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head
سرپل توالت ناو
head
عازم شدن سرپل گرفتن
head
مهم
head
عمده
head
ابتداء
head
نوک
head
راس عدد
head
کله
head
دهانه
head
رئیس
head
سر
head
سالار عنوان
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
go head
پیش بروید
head
موضوع
head
فهم
head
خط سر
head
فرق سرصفحه
head
سرستون
head
سردرخت
head
اصلی
head
مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head
دستشویی قایق بالای بادبان
head
نوک پیکان
head
دهنه ابزار
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head
موضوع در راس چیزی واقع شدن
head-on
<idiom>
برعلیه کسی بودن
head
ضربه با سر
head
انتهای میز بیلیارد
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head
هد
head
ارتفاع ریزش سر رولور سر
head out
<idiom>
ترک کردن
head
عنوان مبحث
head
راس
head
رهبری کردن مقاومت کردن
head
افت
head
توپی کامل و سایر متعلقات
head stone
سنگ بنیاد
head stock
پایه
head stone
سنگ زاویه
head strong
لجباز لجوج
head stream
سرچشمه رودخانه
head string
خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
head strong
خودسر
head strong
خود رای
head stone
سنگ قبر
head stone
سنگ روی گور
head stall
قسمت سر
head wind
باد روبرو
head spring
منبع
head spring
سرچشمه
head space
فاصله بین پیشانی جنگی گلنگدن و انتهای لوله
head space
فاصله سر تیربار
head space
فاصله سر
head slot
شکاف هد
head stall
افسار
head stall
کله گی
head stock
جعبه هرزگردماشین تراش
head stock
قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
head stock
سردستگاه
head spot
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
head stock
کلاهک
head stock
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
head stock
یاتاقان
head stock
بستر
head set
یک زوج گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره روی سر ثابت میشود
head strong
سرسخت
head switching
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
head wall
دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
head light
چراغ جلو ماشین
head water
سرچشمه
head dip
نشستن روی تخته موج وفروبردن سر به موج
head water
بالای رودخانه بالارود
head water
طراز اب در نهر
head water
قسمت بالادست رودخانه
head crash
شکستگی هد
head knocking
سرکوبش
head knocking
کوبیدن سر
head cold
نزله
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
head board
تختهای که در انتهای فوقانی چیزی گ ذارند
head butt
با سر به حریف زدن
head waiter
سرپیشخدمت
head banging
کوبیدن سر
head tire
روسری
head tire
پوشاک سر
head tire
ارایش مو
heels over head
وارونه
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
head spring
ورزش واکروبات با سر
head's party
گروه نظافت
head work
زینت مخصوص سنگ سرطاق
head band
پیشانی بند
head work
فکر روشن
head work
کار فکری
head band
شیرازه
head banging
سرکوبش
head word
کلمه یاجملهای که در سراغاز فصل یا بخش کتاب نوشته میشود
head wind
باد مخالف
head coach
سرمربی
head dress
روسری
head loss
افت بار
head loss
افت فشار
head master
رئیس
head master
مدیر مدرسه
head master
مدیر اموزشگاه
head mistress
مدیره
head mistress
ریسه
head mistress
خانم مدیرمدرسه
head mistress
خانم رئیس
head money
جایزه اوردن سر
head money
جنایتکار
head nystagmus
نوسان سر
head of a pile
سر شمع
head of a rivet
سر پرچ
head of the mission
رئیس هیات اعزامی
head linesman
داور خط کناری
head liner
سردسته
head liner
کسیکه نامش دربالای صفحهای نموداراست
head dress
پوشاک سر
head dress
لچک ارایش سر یا مو
head gate
دریچه فوقانی کانال
head gate
دریچه بالادست سد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com