Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English
Persian
to issue instructions
دستور صادر کردن
Other Matches
instructions
اموزش
instructions
مقرر
instructions
درس
instructions
دستوره
instructions
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instructions
دستور
instructions
دستور عمل
instructions
دستورالعمل
instructions
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instructions
راهنمایی کردن
instructions
دستور کار
instructions
تعلیم
instructions
راهنمایی
million instructions per second
میلیون دستورالعمل در ثانیه
His instructions were set aside .
دستوراتش را کنار گذاشتیم ( عمل نکردیم )
To ask for instructions (directives).
کسب تکلیف کردن
million instructions per second
اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند
shipping instructions
دستورات حمل
standing signal instructions
دستورات ثابت مخابراتی
communication standing instructions
دستورات ثابت مخابراتی
crypt operating instructions
دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
communication operation instructions (co
دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
input output instructions
دستورات ورودی و خروجی
of no issue
بیهوده
issue
انتشار دادن صدور
issue
انتشار
issue
موضوع دعوی
issue
ممر
issue
افتتاح کردن
at issue
موضوع بحث
of no issue
بی نتیجه
over issue
زیاد انتشاردادن
over issue
اضافه براعتبار رواج دادن
issue
صادر کردن
issue
بیرون امدن
issue
انتشار دادن
issue
صادر شدن
issue
نتیجه بحث
issue
کردار اولاد
issue
عمل
issue
نوع
issue
نژاد
issue
خارج شدن
issue
نشریه فرستادن
issue
موضوع شماره
issue
پی امد
issue
صدور مطلب
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
issue
توزیع کردن
issue
توزیع
issue
صادرکردن
issue
مسئله
issue
ناشی شدن
issue
بر امد
issue
موضوع
issue
رواج دادن
To settle the issue one way or the other.
تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
I wI'll not comment on this issue.
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
unit of issue
مبنای توزیع
unit of issue
واحد توزیع
to put to the issue
در معرض داوری گذاشتن
to put to the issue
بطور متنازع فیه مطرح کردن
back issue
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
This question is not at issue.
بحث روی این موضوع نیست.
It is not advisable for you to take up issue with me (take me on).
صلاحت نیست با من طرف بشوی
May be I can interest you in this issue .
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
the German issue
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
issue
[outcome]
پایان
issue
[outcome]
بر آمد
issue
[outcome]
نتیجه
[بحثی ]
issue a warning
اخطار صادر کردن
to revisit an issue
مسئله ای را بازدید کردن
to die without issue
بدون اولاد مردن
issue commissary
مسئول توزیع
issue a guarantee
صدور ضمانتنامه
issue a credit
افتتاح اعتبار
fiduciary issue
اسکناسهای اعتباری
gratuitous issue
لباس پیشکش
gratuitous issue
اماد پیشکشی
general issue
تدارکات عمومی ارتش
general issue
ملزومات ارتش
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
bond issue
صدور اوراق قرضه
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
side issue
مسئله فرعی
side issue
موضوع فرعی
basic of issue
مبنای توزیع
loose issue
تدارکات خارج شده از بسته بندی
loose issue
تدارکات روباز
issue priority
ترتیب تقدم توزیع
issue priority
تقدم توزیع اماد
issue price
قیمت اعلام شده
issue pea
داغ نخود
issue of law
نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
issue of fact
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
issue note
برگه صدور
issue commissary
کارپردازی یادفتر توزیع
issue
[of something]
[ID card or check]
صدور
[چیزی]
[کارت شناسایی]
[چک]
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
to carry something to a successful issue
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
issue
[of something]
[ID card or check]
انتشار
[اسکناس]
[اوراق بهادار]
I feel relieved because of that issue!
خیال من را از این بابت راحت کردی!
join issue with a person
با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
Dont sidetrack the issue.
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
he rode me off on a side issue
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
starting with the issue of July 1
هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
free issue system
سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
free issue materials
موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
To lock horns with someone. To take issue with someone.
با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
To bring a matter to successful issue .
کاری را به نتیجه رساندن
To stick to the main topic ( issue ).
از موضوع اصلی خارج نشدن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .
موضوعی را ماست مالی کردن
Lets pass on (proceed) to the main issue.
برویم سر مطلب اصلی
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up .
شلوغش نکن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com