English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
to join a party عضو حزبی شدن
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
join در مجاورت بودن
join ازدواج کردن
join پیوندزدن
join فرمان OIN
join پیوستن
join متصل کردن
join مشارکت کردن
join شرکت کردن در پیوستن
join به هم ملحق شدن یا کردن
join up مجتمع کردن هواپیماها
join ضربه زدن
join دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
join ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
join متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join گراییدن متحد کردن
to join in پامیان گذاردن
join up به هم پیوستن
join دست به دست هم دادن
to join in [on] a conversation واسطه شدن [میانجی شدن] در مذاکره ای
to join the majority مردن
join in marriage وصلت دادن
join hands توحید مساعی کردن
join clip گیره اتصال
to join the army به سربازی رفتن
to join the majority رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
join a society عضو انجمنی شدن
Join the club! من هم درشرایطی مشابه هستم !
to join company with somebody به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
Why dont you join our group. ? چرا به جمع ما نمی آیی ؟
join issue with a person با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
the a party طرف مخالف
the a party مدعی خصم
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
party طرفدار
party طرف یارو
party مهمانی دادن یارفتن
party تیم
party گروه
party عده نظامی
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party هیات
party طرف شریک
third party شخص ثالث
party قسمت
party پارتی متخاصم
party دسته همفکر
party دسته
party بخش
party حزب
party دسته متشکل جمعیت
party مهمانی
party بزم
party parpet جانپناه مشترک
to throw a party مهمانی دادن
rear party عقب دار
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
reconnaissance party گروه شناسایی
reconnaissance party قسمت شناسایی
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
republican party حزب جمهوریخواه
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
shipwright's party گروه تعمیرات
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
side party گروه رنگ زن
special party گروه ویژه
supply party گروه تدارکات
rear party قسمت عقبه
party spirit تعصب حزبی
party spirit طرفداری حزبی
party spirit روحیه تحزب
party to a lawsuit خصم
party parpet دست انداز مشترک
party to a suit طرف دعوی
party to a suit متداعی
party to a transaction متعامل
permanent party پرسنل دایمی
permanent party جمعی دایمی یکان
rading party قسمت مامور دستبرد
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
raiding party قسمت مامور کمین
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
search party گروه پیگرد
search party دستهی جستار گرد
dinner party میهمانیشام
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
opposition party حزب مخالف [سیاست]
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
minor party حزب اقلیت
party politics حزب بازی
party politics سیاست بازیهای حزبی
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance بیمه شخص ثالث
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor فروشنده دسته سوم
thrid party شخص ثالث
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party محکوم له
winning party دادبرده
garden party گاردن پارتی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party گروه پیشرو اب خاکی
hen party مهمانی زنانه
the offending party متخلف
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
billeting party گروه یورتچی
billeting party گروه پیشرو
boatswain's party گروه ملوان
cable party گروه لنگر
Conservative Party حزب محافظه کار
an eveing party شب نشینی
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
charter party قرارداد اجاره دربست
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
coleague in a party هم مسلک
tea party مهمانی چای
beach party تیم ساحل
hen party مجلس رقص زنانه
evening party شب نشینی
house party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house-party مجالس خانگی
injured party طرف صدمه دیده
party lines خط دستهای
party lines مرز مشترک
party lines خط مشترک
injured party طرف خسارت دیده
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
party line خط دستهای
advance party گروه پیشرو
advance party قسمت پیشرو
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط خصوصی تلفن
contact party گروه تماس
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
losing party دادباخته
losing party محکوم علیه
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
liberty party حزب ازادی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing party گروه اب خاکی
labor party حزب کارگر
boarding party تیم تفتیش
working party گروه کار
Labour Party حزب کارگر
party coloured ابلق
party coloured رنگارنگ
party wall دیوار مشترک
mistaken party اشتباه کننده
major party حزب اکثریت
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
boarding party گروه پژوهش
party walls دیوار مشترک
beaching party گروه پیاده شونده
democratic party حزب دمکرات
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
fire party تیم اطفای حریق
fire party تیم اتش نشانی
fire party گروه اتش نشانی
tea party عصرانه چای
contracting party طرف قرارداد
gunner's party گروه توپخانه
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
head's party گروه نظافت
intervance of third party ورود ثالث
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
to make the party rock جشن را گرم کردن
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
camp color party گروه پرچم
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
damage control party گروه اسیب گیر
the deceived party in a transaction مغبون
party against whom a protest is made معترض علیه
demolition firing party گروه مسئول تخریب
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
party against whom a protest is made واخوانده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com