Dictiornary-Farsi | to keep late hours | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 125 (8 milliseconds)

English	Persian
to keep late hours	دیر خوابیدن
to keep late hours	دیر برخاستن


Search result with all words

keep late hours	دیر خوابیدن و دیر برخاستن
To keep late nights [hours]	شب زنده داری کردن
keep late hours	دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
Other Matches

some two hours	یک دو ساعتی
off hours	ساعات بیکاری
hours	ساعت
at all hours <adv.>	هر بار
at all hours <adv.>	همیشه
at all hours <adv.>	درهمه اوقات
hours	06 دقیقه
hours	وقت
off hours	ساعات فراغت
hours	مدت کم
keep good hours	زود خوابیدن و زود برخاستن
keep early hours	زود خوابیدن و زود برخاستن
man hours	نفر در ساعت
lighting hours	زمان روشنایی یا سوختن
leisure hours	ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
opening hours	ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
During the rush hours.	درساعات شلوغی [پر رفت وآمد پر ترافیک]
Outside office hours.	خارج از وقت اداری
visiting hours	ساعات ملاقات
licensing hours	زمان مجاز
to keep regular hours	هر کاری را درساعت معین کردن
thoughtful hours	ساعات تفکر
thoughtful hours	ساعات فکر
vacant hours	ساعات بیکاری یا فراغت
silent hours	ساعات خواب
office hours	ساعات کار
office hours	ساعات اداری
waking hours	ساعات بیداری
kilowatt hours	کیلووات در ساعت
keep bad hours	دیر خوابیدن و دیر برخاستن
dead hours	ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
hours of worship	ساعات پرستش یا نماز
hours of labor	ساعات کار
hours of business	ساعتهای کاری
the small hours	ساعات بعد از نیمه شب
dead hours	ساعات خاموشی در شب
canonical hours	ساعات رسمی نماز یا عقد
business hours	ساعت کاری
business hours	ساعت اداری
keep regular hours	ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
out of [outside] office hours	خارج از ساعات اداری
idle hours	ساعتهای بیکاری
impatient hours	ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
small hours	ساعات عبادت صبحگاهی
man-hours	نفرساعت
small hours	سحرگاهان
man-hours	جمع تعداد ساعات کار
late <adj.> <adv.>	دیر
I am late.	من دیر کردم.
Better late than never. <proverb>	آهسته برو همیشه برو.
Better late than never! <proverb>	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Nobody was late except me .	هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
I am getting late.	دارددیرم می شود
Better late than never. <proverb>	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Better late then never. <proverb>	تاخیر بهتر از هرگز است .
to be late	دیرکردن
to be late	دیر امدن
late	دیر
late	دیراینده
late	اخیر
late	تازه گذشته
late	تا دیر وقت اخیرا
it is very late	بسیار دیر است
it is very late	خیلی دیرشده است
late	کند
late	مرحوم
late	زیاد
late	تادیرگاه
to be late	دیر رسیدن
he may come late	ممکن است دیر بیاید
he may come late	شایددیر بیاید
of late	دراین روزها
of late	اخیرا
late	متوفی
I areraged six hours a day.	روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
We had to queue [line] up for three hours to get in.	ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
Far into the night . Into the early hours.	تا دم دمهای صبح
i was up late last night	بودم
what made you so late	چه شد که این همه دیر کردید
iwas late	دیر کردم
It is never too late to learn . <proverb>	براى کسب علم هیچ موقعى دیر نیست .
iwas late	دیرم شد
i was up late last night	دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
It is never too late to mend. <proverb>	براى اصلای شدن هیچگاه دیر نیست .
iwas late	دیررسیدم
We were afraid lest she should get here too late .	ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
the widow of the late	زن مرحوم .....
the late rains	بارانهای اخیر
the late governor	فرماندار اخیر
of late years	دراین چند سال گذشته
your late father	مرحوم پدرتان
late war	جنگ قبلی
late time	زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
late time	زمان سکته انفجار
late cut	ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
I wI'll come as late as I possibly can .	تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
late latinu	لاتین دورههای بعد
She procrastinated until it was too late .	آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
It is never too late to mend.	هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
Damn it, you are late again!	لعنتی باز تو دیر کردی. [دیر آمدی]
late maturing	دیررس
Before it is too late . while one has the chance .	اگر فرصت با قی است ( از دست نرفته )
The reporter was held at the checkpoint for several hours.	خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
pleasant hours fly fast. <proverb>	عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است.
Pleasant hours fly fast. <proverb>	لحظات خوش زود می گذرد.
It is too late . the die is cast .	کار از کار گذشته
Is the train from Leeds late?	آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
Before it is too late. While there is stI'll time.	تا دیر نشده
late-Modern architecture	[معماری که تصویرها و ایده ها و نقش و نگار آن گرفته شده از جنبش معماری مدرن بود.]
Dont be late for work.	دیر سر کار نیایی (سر وقت بیایی )
Do you get up early [late] in the morning ?	آیا شما صبح ها زود [دیر] از خواب برمیخیزید؟
Depending on how late we arrive ...	بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
The train was 10 minutes late.	قطار 10 دقیقه دیر رسید
Luchily for me the train was late.	خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
The library is the obvious place for the after-dinner hours.	کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.	ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.	عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb>	کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!	من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!