Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English
Persian
to lean out of the window
به پنجره تکیه دادن
Other Matches
lean
کج شدن
lean
پشت دادن
lean
تکیه زدن
lean
تکیه کردن
lean to
چارطاقی
lean
ضعیف
lean to
ساباط
lean
خم شدن پشت گرمی داشتن
lean
متکی شدن
lean
تکیه دادن بطرف
lean
تمایل داشتن
lean
لاغر
lean
نزار
lean
نحیف اندک
lean
کم سود بیحاصل
lean
رقیق
lean to
دارای چارطاقی
to lean something against something
چیزی را به چیزی تکیه دادن
to lean against something
پشت دادن به چیزی
to lean against something
تکیه زدن به چیزی
lean-to
پناهگاه موقت
Do not lean out!
به پنجره تکیه ندهید!
[در اتوبوس یا مترو]
lean on
<idiom>
اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
split lean
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
lean-tos
پناهگاه موقت
lean concrete
بتن ضعیف
lean concrete
بتن کم ملات
lean concrete
بتن سبک
to lean against the wall
به دیوار تکیه دادن
to lean on a reed
تکیه بر اب کردن
lean to roof
بام سینه دیواری
lean to roof
شیروانی واریخته
lean mixture
مخلوط رقیق
lean mix
بتن کم سیمان یا بتن ضعیف
lean lime
اهک ضعیف
lean gas
گاز رقیق
lean concrete
بتن کم مایه
lean-to proof
بام سینه دیواری
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
to go to the window
به
[سوی]
پنجره رفتن
by the window
کنار پنجره
go out the window
<idiom>
اثرش از بین رفته
window
فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window
بیوه زن
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window
فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window
ویترین دریچه
window
روزنه
window
پنجره
window
پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window
مشابه 10682
window
پنجره دار کردن
window
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
landing window
پنجرهفرود
window awning
پنجرهچادر
The window is jammed.
پنجره باز نمیشود.
window curtain
پردهپنجره
window tab
برچسبپنجره
Could we have a table by the window?
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
biforate window
پنجره دودر
window-shopping
نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
sliding window
پنجرهمتحرک
screen window
پوششپنجره
window-sill
هرهی پنجره
window-sill
لب پنجره
window-sill
تختهی زیر پنجره
window-sills
هرهی پنجره
window-sills
لب پنجره
window-sills
تختهی زیر پنجره
access window
مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window
پنجرهزیرزمین
casement window
پنجرهیلولایی
louvred window
پنجرهیروزنهدار
observation window
پنجرهدیدهبانی
panoramic window
پنجرهوسیع
playing window
پنجرهنمایش
protective window
پنجرهحفافتی
pylon window
قسمتبازبرج
worksheet window
پنجره صفحه کاری
The window is jammed.
پنجره گیر کرده است.
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
French window
پنجره لولادار
Ipswich window
پنجره بالکن
laced window
[مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
lattic-window
پنجره مشبک
bay window
شاه نشین
bay window
پیش امدگی ساختمان
bay window
پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
window-dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
lattice window
شباک
lattice window
پنجره مشبک
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
flanking window
نورگیر ثابت
eyebrow window
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
eucharistic window
[نیم پنجره محراب]
to stand at
[by]
the window
کنار پنجره ایستادن
bay window
پنجره پیش امده
My desk is by the window.
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
balanced window
پنجره چرخان
bay-window
[پنجره ی بیرون زده ]
bay-window
شاه نشین
cabinet-window
ویترین
chicago window
پنجره شیکاگویی
compss-window
پنجره کنسولی
Diocletion Window
پنجره نیم دایره
double window
پنجره دو جداره
window-frames
قاب پنجره
oval window
روزنه بیضی
round window
روزنه گرد
inactive window
پنجره غیرفعال
lancet window
پنجره نوک تیز
window-boxes
قاب پنجره
window-box
قاب پنجره
bow window
پنجره پیش امده کمانی
bow window
پنجره قوسی
sash window
اروسی
sash window
پنجره کشویی
French window
درپنجرهای
French window
اقشقشه
window-frame
قاب پنجره
window box
قاب پنجره
dormer window
پنجره شیروانی
continuous window
پنجره سراسری
compass window
شاه نشین نیم گرد
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane
جام پنجره
window-pane
جام پنجره
window-panes
جام پنجره
active window
پنجره فعال
window frame
قاب پنجره
balance window
پنجره چرخان
blind window
پنجره نما
camera window
دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window
کج پنجره
case window
پنجره لولادار
child window
پنجرهای در پنجره اصلی
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
picture window
پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
pivoting window
پنجره گردان
splitting a window
تقسیم بندی پنجره
types of window
انواعپنجره
storm window
پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
stormproof window
پنجره ضد طوفان
text window
پنجره متن
three panes window
پنجره سه لنگه
three panes window
پنجره سه چشمه
window dress
پشت ویترین گذاشتن
window dress
بنمایش گذاشتن
window envelope
پاکت طلق دار ادرس نما
window leaf
لنگه پنجره
window panes
باران با صدا به پنجره می خورد
window regulator
وسیله تنظیم پنجره
window shade
پرده
window shade
کرکره
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
window shopper
کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
split window
پنجره تقسیم بندی شده
skylight window
خفنگ
rose window
پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
pivoting window
پنجره محوری
skylight window
کتیبه
rear window
پنجره عقب
pop up window
پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
Do you mind if I open the window?
اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
thin window display
نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
middle lintel in window
الت وسطی پنجره
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
window sill brick
هره
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
window winder handle
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
vertical pivoting window
پنجرهگردانعمودی
window sill brick
اجر کاردی
middle lintel in window
کمرکش پنجره
sliding folding window
پنجرهتاشویمتحرک
cross bar of window
الت پنجره
head access window
شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
rabbet
[for window or door]
اتصال کام و زبانه لبه
[ پنجره یا در]
Do you mind if I close the window?
اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
horizontal pivoting window
پنجرهکشویی
internal window sill
کف پنجره داخلی
casement window opening inwards
پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window.
سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com