Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
English
Persian
to let music wash over somebody
به موسیقی متن گوش دادن
[اصطلاح روزمره]
Other Matches
WI'll you give the car a wash (wash – down) please.
ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
to do the dishes
[to wash up]
[to give dishes a rinse]
[to wash the dishes]
شستن
[تمییز کردن]
ظرف
music
موزیک
music
در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
music
خنیا رامشگری
music
اهنگ
music
موسیقی
music stool
کرسی پیانو زنان
music synthesizer
ایجادکننده موسیقی
music of the spheres
اهنگ جنبش سیارات
music of the spheres
اهنگ حرکات افلاک
music mistress
بانویی که موزیک یاد میدهد معلمه موسیقی
music box
جعبه محتوی ساز کوکی
martial music
مزیک جنگی یا نظامی
instructor of music
مشاق موسیقی
indiental music
موزیک همراه
indiental music
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
music therapy
موسیقی درمانی
music to one's ears
<idiom>
صدایی که شخص دوست دارد بشنود
chamber music
موسیقی مجلسی
music stands
میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
sheet music
نتهای موسیقی که روی صفحات جدا از هم چاپ شده است
soul music
موسیقی مذهبی سیاهپوستان
to face the music
دلیرانه با چیزی روبرو شدن
to a ones voice to music
صدای خودراباسازجفت کرد
soul music
سول
music rest
خروجموزیک
piped music
موسیقیکهبابلندگودرمکانهایعممیپخششود
rock music
موسیقیRock
range of music
حدود یا میدان علم موسیقی
program music
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
face the music
<idiom>
پذیرش نسخه
make music
موسیقی ساختن
an airy music
ساز یا موزیک با روح
music halls
سالن موسیقی
music halls
اطاق ساز ورقص
music hall
سالن موسیقی
music hall
اطاق ساز ورقص
background music
موزیک متن
ambient music
موسیقی پس زمینه
background music
موسیقی پس زمینه
music track
تیتر آهنگ
music track
تیتر موسیقی
[روی محیط ضبط صوت]
ambient music
موزیک متن
play music
موسیقی ساختن
electronic music
موسیقی الکترونیکی
ear for music
موسیقی
ear for music
گوش
make music
موزیک ساختن
play music
موزیک ساختن
make music
آهنگ ساختن
devotion to music
دلبستگی به موسیقی
background music
موسیقی متن
music chip
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
ambient music
موسیقی متن
play music
آهنگ ساختن
computer music
موسیقی کامپیوتری
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
To compose music (potery) .
آهنگ ( شعر ) ساختن
college of
[music, technology,...]
دانشگاه فناوری
to perform a piece of music
ساز زدن
to perform a piece of music
قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
to set a poem to music
اهنگ برای شعری ساختن
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
high fidelity music reproducing system
سیستم بازیابی موسیقی باکیفیت عالی
wish wash
سخن بی معنی
to wash something up
بکنار ساحل شستن چیزی
do not wash
نشورید
wash out
ابرو
wash out
شیار ابرو
wash up
دست و رو شستن
to wash up
شستن
wash up
از پاافتادن
wish wash
حرف بی ربط و پوچ
to wash up
پاک کردن
wash
شستن
Go and wash yourself
برو دست ورویت رابشور
wash
شستشو دادن
wash
پاک کردن
wash
شستشو
wash
غسل رختشویی
wash
موج زایشی
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash
اب دادن شستشو
wish wash
مشروب ابکی اب زیپو
wash out
اب بردگی
wash out
شکست مردود
wash out
ضرر
wash in
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
wash out
شستشو کردن
wash out
کثافات را پاک کردن
wash out
از پا دراوردن
wash away
با شستشو پاک کردن
wash out
ازبین بردن
wash out
زیان
to wash down
ابکی کردن
to wash down
رقیق کردن
wash off
با شستشو پاک کردن
wash out
محو کردن شستشو
back wash
حرکت اب در نتیجه پارو زدن
black wash
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
back wash
فشار عقب اب
wash leather
جیر
dish wash
ابی که دران فرف شسته باشند
dry wash
خشک شویی
Is there a car wash?
آیا اینجا ماشینشویی هست؟
eye wash
داروی چشم
antique wash
دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
Is there a car wash?
آیا اینجا کارواش هست؟
it wont wash
اگرانرابشویندرنگش میرود
lime wash
دوغاب اهک
mere wash
اب زیپو
black wash
رنگ سیاه
back wash
عقب زدن اب
wash bottle
اب فشان
wash and wear
بشور و بپوش
to wash offŠout or away
باشستش بردن یاپاک کردن
wash ball
صابون دستشویی
chemical wash
کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
wash basin
دستشوئی
wash board
تخته رختشویی
wash board
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
pig's wash
اشغال
to wash something ashore
بکنار ساحل شستن چیزی
wash boiler
دیگ رختشویی
wash bottle
بطری شستشوی
dry wash
خشک شویی کردن
wash drawing
ابرنگ سیاه
rock wash
پوشش سنگی
wet wash
لباسشو
wet wash
رخت شو
slope wash
شیب شست
stack wash
تخلیه هوا به علت فشار گازدودکش ناو
wash tower
فیلهشستشو
wash linen
کهنه فرفشویی
wash heat
گرمای جوش
wash oil
روغن شستشو
wash house
رختهای شستنی
car wash
محلشستشویماشین
To have a wash and brush up.
سروصورت راشستن (وآرایش دادن )
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
pig's wash
گنداب
wash one's hands of
<idiom>
ترک کردن
wash out valve
شیر تخلیه رسوبات در مخزن
wash PROM
پاک کردن داده از PROM
pig's wash
بسباب
pig's wash
گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
wash tub
تغار رختشویی
wash your hands
دستهای خود را بشویید
we sent the linen to the wash
رختهای شستنی رابرختشویخانه فرستادیم
Does this material wash well?
آیا این جنس قابلیت شستشودارد؟
To wash ones hands of somebody (something).
دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
wash house
رختشوی خانه
this soup is mere wash
اب زیپواست
wash hand stand
روشوری
wash hand stand
دستشویی
hand wash basin
چاهک دستشویی
this soup is mere wash
این سوپ خیلی رقیق است
wash deck hose
لوله شستشوی پل ناو
give it a good wash
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
hand wash in lukewarm water
شستندستهادرآبولرم
This cloth dosent shrink in the wash.
این پارچه در آب جمع نمی شود
Whishes dont wash the dishes.
<proverb>
آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
machine wash in warm water at a gentle setting
شستشوباماشیندرآبگرم وملایم
machine wash in lukewarm water at a gentle setting
شستشوباماشیندرآبنیمگرم وملایم
machine wash in hot water at a normal setting
شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
machine wash in warm water at a normal setting
شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com