English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
Other Matches
license اجازه
license مجوز
license جواز
license اجازه نامه
license گواهی نامه
license تصدیق
license پروانه
license پروانه دادن مرخص کردن
license اجازه رفتن دادن
license جواز شغل
license پروانه جواز
license plates پلاک
site license مجوز درون سازمانی
software license امتیاز نرم افزار
license contract قرارداد اجازه استفاده
to license a play اجازه نمایش داستانی را دادن
license plates نمرهی اتومبیل
license plate پلاک
software license مجوز نرم افزار
license plate نمرهی اتومبیل
open general license اجازه ورود کالاهایی که دارای محدودیتی نمیباشند
transfer license plate [American E] پلاک انتقال
to pass your driver's license test at the first attempt آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
book value ارزش ثبت شده در دفتر
book value بهای دفتری
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book one جلد نخستین
here is my book کتاب من اینها
book one کتاب نخست
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
that is my book این
this book is yours این کتاب مال شما ست
book value ارزش دفتری
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
book بداخلاق
your book کتابتان
your book کتاب شما
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
with out book برون سند کتابی ازبر
here is my book اینست کتاب من
very many book کتابهای خیلی زیاد
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
by the book ازروی کتاب
the book is out of p کتاب تمام شده است
to book something چیزی را رزرو کردن
book ثبت کردن
by the book کتابی
book مجلد دفتر
book شماره بازیگرخطاکار
that book این کتاب
book دفتر
that book ان کتاب
the a of a book خوانندگان کتابی
book فصل یاقسمتی از کتاب
book کتاب
that is my book کتاب من است
to book something چیزی را سفارش دادن
book درکتاب یادفترثبت کردن
book رزرو کردن توقیف کردن
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
text book کتاب درسی
telephnone book دفتر تلفن
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
woman of the book کتابیه
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
service book کتب مذهبی
year book سالنامه
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
tou book لباس تکواندو
service book کتب دعا
word book کتاب لغت
book plate برچسب کتاب
white book کتاب سفید
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
to consult a book از کتاب فال گرفتن
to consult a book سرکتاب باز کردن
to bring to book حساب پس گرفتن
to bring to book بازخواست کردن از
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
time book دفتر ثبت ساعات کار
the book is print کتاب برای فروش موجودایت
the book is print کتاب زیر چاپ است
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
waste book دفتر باطله
text book کتاب اصلی دریک موضوع
text book رساله
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
thank tou for that book متشکرم
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
the book is my property کتاب مال من است
telephone book دفتر تلفن
book keeping حسابداری [حسابداری]
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
when reading a book در حال خواندن کتابی
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
word book واژه نامه
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
book a seat جا رزرو کردن
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
word book دیکشنری
word book لغت نامه
word book فرهنگ لغات
word book قاموس
word book کتاب لغت
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
bound book کتابپربرگ
book of matches جعبهکبریت
book ends کتابنگهدار
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
telephone book راهنمای تلفن
phone book دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book کتاب راهنمای تلفن
log book رخداد نامه
log book رخداد نگاشت
log book دفتر رخدادهای روزانه
comic book کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic book کتاب کاریکاتور
spine of the book تیرهپشتیکتاب
address book دفترچه تلفن
book token کارتخریدکتاب
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book. کتابی را جلد کردن
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book کتابقانون
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book کتابمرجع
phrase book لغتنامهمسافرت
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
guest book دفترچهمیهمانها
exercise book کتابتمرین
cookery book کتابآشپزی
code book کتابرمزگشا
book plates برچسب کتاب
he presented me with a book کتابی بمن پیشکشی کرد
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
black book کتاب سیاه
bring to book بازخواست کردن از
book review مقاله درباره کتاب
book review انتقاد از کتاب
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings کتاب پادشاهان
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms مزامیر داود
book of psalms زبور حضرت داود
book of psalms زبور داود
book of proverbs کتاب امثال حضرت سلیمان
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
cheque book دفترچه چک
gun book دفتریادداشت سوابق توپ
gun book دفترچه خدمت توپ
guide book راهنمای مسافران
guide book کتاب راهنما
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book قوطی مگس ساختگی
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book دفتر روزنامه
copy book دفتر کپیه
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
bell book دفتر موتورخانه
cheque book دسته چک
book of account دفترحساب
book of account دفتر روزنامه
book of account دفتر کل
blank book دفترسفید
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
bill book دفتر بروات
bell book دفتر ثبت دستورات موتور
account book دفتر حساب
accession book فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
statute book قوانین موضوعه
statute book کتاب قانون
statute book کتاب نظامنامه
prayer book دعانامه
prayer book نماز نامه
prayer book کتاب نماز
blank book کتابچه
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
book move حرکت کتابی شطرنج
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
book marker چوب الف
book marker نشان لای کتاب
book making شرطبندی
book learning علم کتابی
book keeper دفتردار
book draw تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com